-خدایی قبول دارم پارت قبل کم بود و شرطا زیاد..پس الان یه
-خداییقبولدارمپارتقبلکمبودوشرطازیاد..پسالانیهپارتبراتونمینویسم😃🌹-
دکتر گفت«خانم کیم..
سانوو«پارک!
دکتر«عوو بله با اون یکی مرضیم اشتباه گرفتم..عذر میخام!
سانوو«بله..بفرمایید..
دکتر«خانم پارک..شما..این چندوقته استرس زیادی رو تحمل کردید؟
سانوو«تقریبا..
دکتر«بچتون ضعیف شده..بخاطر همون زیاد رشد نمیکنه! لطفا غذاهای مقوی و اجیلالات بخورید و از خودتون به خوبی مراقبت کنید،همچنین،گوشت قرمز مصرف نکنید. سعی کنید بیشتر از گوشت سفید تقضیه کنید..این چندوقته،امکان داره چیزای بیش از حد انتظار هوس کنید،چون بچه ضیفه،لطفا پیگیری کنید!
سانوو«بله..خیلی ممنونم:)
اعصابم خورد بود..سانوو رفته بود و خونه خالی بود،ولی اون چی؟
اون الان شاده و پیش کسین که دوسش داره:)
پیش من،خوشحال نبوده که الان حتی ازش بچه هم داره!
من شک دارم ولی..حس میکنم زود برخورد کردم..
ولی..یه حسیم بهم میگه کار خوبی کردم! من شک دارم به شبی که از اعصاب خوردی الکل ۱۰۰ درصد خوردم! حتی بخاطرش هنوزم سرفه میکنم!
-فلشبکبههمونزمان/۲ماهپیش-
قرار دادم با شرکت مین فسخ شده بود و اعصابم خورد بود..
همشم تقصیر این سانووعه..دختره ی احمق! من دوسش دارما،بعد این مث اصکلا میمونه..!
بهش گفتم وقتی داری اتاقمو تمیز میکنی دس به میزم نزن! به چپش گرفته! اصن براش مهم نیس چی گفتم! الان بخاطر اون برگه ی لعنتی که یکی از خدمتکارای خونم انداختتش دور هم تحقیر شدم هم قرار دادم فسخ شد..دختره ی خنگ! از اعصاب خوردی به منشیم گفتم برام خیلی. نامحسوس الکل بیاره تا یکم بنوشم..لعنتی لباسش خیلی باز بود..گرمم بود..ولی اگه میخاستم از این کارا کنم با اون نمیکردم..با سانوو میکردم..و میتونستم بهش اعتراف کنم..پس رفتم و (اون اتفاقا) ولی انقد خسته بودم که خابم میبره و یادم میره بهش چیزی بگم..!
-زمانحال-
شاید..شاید واقعا اون کارو کردم و اون خاب نبوده؟ نکنه بخاطر همین تو اون گرما یقه اسکی پوشیده بود و گفت«سردمه!
یعنی چی..الان کجاعه؟ بچمون..من..از (بادکنک😔🌹) استفاده نکردم!
اون..اون بچه ی منه! اون فامیلیش کیمه! نه چیز دیگه ای!
یعنی الان کجاعه؟ امکان داره تو کلبه جنگلیی که براش خریدم باشه؟!
-صحنههایعاشخانه😔🌹-
سانوو«واو..جین این واقعا مال منه؟..مرصیییی
جین«یع بیبی..فقط برای توعه!
سانوو«دوس دارم باهم بیایم اینجا..
جین«من و تو؟
سانوو«نه....... من و تو و بچمون:)
شرایطپارتبعد:
⁴⁵تالایکوکامنت
-بریدعشقکنید😔🌹همزیادنوشتمهمشرایطکمه😔🌹
𝐧𝐢𝐧𝐚
دکتر گفت«خانم کیم..
سانوو«پارک!
دکتر«عوو بله با اون یکی مرضیم اشتباه گرفتم..عذر میخام!
سانوو«بله..بفرمایید..
دکتر«خانم پارک..شما..این چندوقته استرس زیادی رو تحمل کردید؟
سانوو«تقریبا..
دکتر«بچتون ضعیف شده..بخاطر همون زیاد رشد نمیکنه! لطفا غذاهای مقوی و اجیلالات بخورید و از خودتون به خوبی مراقبت کنید،همچنین،گوشت قرمز مصرف نکنید. سعی کنید بیشتر از گوشت سفید تقضیه کنید..این چندوقته،امکان داره چیزای بیش از حد انتظار هوس کنید،چون بچه ضیفه،لطفا پیگیری کنید!
سانوو«بله..خیلی ممنونم:)
اعصابم خورد بود..سانوو رفته بود و خونه خالی بود،ولی اون چی؟
اون الان شاده و پیش کسین که دوسش داره:)
پیش من،خوشحال نبوده که الان حتی ازش بچه هم داره!
من شک دارم ولی..حس میکنم زود برخورد کردم..
ولی..یه حسیم بهم میگه کار خوبی کردم! من شک دارم به شبی که از اعصاب خوردی الکل ۱۰۰ درصد خوردم! حتی بخاطرش هنوزم سرفه میکنم!
-فلشبکبههمونزمان/۲ماهپیش-
قرار دادم با شرکت مین فسخ شده بود و اعصابم خورد بود..
همشم تقصیر این سانووعه..دختره ی احمق! من دوسش دارما،بعد این مث اصکلا میمونه..!
بهش گفتم وقتی داری اتاقمو تمیز میکنی دس به میزم نزن! به چپش گرفته! اصن براش مهم نیس چی گفتم! الان بخاطر اون برگه ی لعنتی که یکی از خدمتکارای خونم انداختتش دور هم تحقیر شدم هم قرار دادم فسخ شد..دختره ی خنگ! از اعصاب خوردی به منشیم گفتم برام خیلی. نامحسوس الکل بیاره تا یکم بنوشم..لعنتی لباسش خیلی باز بود..گرمم بود..ولی اگه میخاستم از این کارا کنم با اون نمیکردم..با سانوو میکردم..و میتونستم بهش اعتراف کنم..پس رفتم و (اون اتفاقا) ولی انقد خسته بودم که خابم میبره و یادم میره بهش چیزی بگم..!
-زمانحال-
شاید..شاید واقعا اون کارو کردم و اون خاب نبوده؟ نکنه بخاطر همین تو اون گرما یقه اسکی پوشیده بود و گفت«سردمه!
یعنی چی..الان کجاعه؟ بچمون..من..از (بادکنک😔🌹) استفاده نکردم!
اون..اون بچه ی منه! اون فامیلیش کیمه! نه چیز دیگه ای!
یعنی الان کجاعه؟ امکان داره تو کلبه جنگلیی که براش خریدم باشه؟!
-صحنههایعاشخانه😔🌹-
سانوو«واو..جین این واقعا مال منه؟..مرصیییی
جین«یع بیبی..فقط برای توعه!
سانوو«دوس دارم باهم بیایم اینجا..
جین«من و تو؟
سانوو«نه....... من و تو و بچمون:)
شرایطپارتبعد:
⁴⁵تالایکوکامنت
-بریدعشقکنید😔🌹همزیادنوشتمهمشرایطکمه😔🌹
𝐧𝐢𝐧𝐚
۳۶.۸k
۲۲ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.