شیپ سوکوکو
دازای اوسامو مثل همیشه داشت توی یوکوهاما گشت میزد که متوجه یک بار شد اون بار تازه باز شده بود با دیدن اون بار یاد وقتی افتاد که با چویا به اونجا می رفت و مست می کردن
خیلی خوب بود یکبار خیلی زیاد مست کردن و هردو آنها بیهوش شدن صاحب بار اون هارو به یک اتاق برد و رو تخت خوابوندشان کل شب رو خوب خوابیدن
فردا صبح کل بار با صدای جر و بحث آنها به هوا رفت صاحب بار آنها را از بار بیرون کرد و دیگر نگذاشت به آنجا بروند
کل روز آن دو باهم دعوا کردن موری که از این کارشان ناراحت شده بود هردو را به یک ماموریت فرستاد
ببخشید بعدا می نویسم
#بانگو_استری_داگز #سگ_های_ولگرد_بانگو #دازای_اوسامو #چویا_ناکاهارا #سوکوکو #انیمه #مانگا
خیلی خوب بود یکبار خیلی زیاد مست کردن و هردو آنها بیهوش شدن صاحب بار اون هارو به یک اتاق برد و رو تخت خوابوندشان کل شب رو خوب خوابیدن
فردا صبح کل بار با صدای جر و بحث آنها به هوا رفت صاحب بار آنها را از بار بیرون کرد و دیگر نگذاشت به آنجا بروند
کل روز آن دو باهم دعوا کردن موری که از این کارشان ناراحت شده بود هردو را به یک ماموریت فرستاد
ببخشید بعدا می نویسم
#بانگو_استری_داگز #سگ_های_ولگرد_بانگو #دازای_اوسامو #چویا_ناکاهارا #سوکوکو #انیمه #مانگا
۲.۳k
۲۷ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.