عشق (پارت ۸۰)

دکتر: پدر شدن
ته: چ...چی؟ *تعجب، خوشحال*
دکتر: تبریک میگم همسرتون باردارن
ته: م...ممنون *لبخند*
خیلی خوشحال میشم و میرم پیش یونا و بغلت و میبوسمش
ته: عاشقتم تو بهترین نعمتو بهم دادی ازت ممنونم عشقم
یونا: چی؟ چیشده؟ *تعجب*
ته: چی میخواستی بشه یه فندق کوچواو تو شکمته
یونا: * هنگ و خوشحال و خجالت*
ته: ممنونم عشقم
یونا: م....من ازت ممنونم *لبخند*
ته: یکی اومد موند چهارتا دیگه *چشمک*
یونا: چه؟؟؟
ته: مگه نمیدونی من پنجتا بچه میخوام
یونا: چرا ولی مگه پرورشگاه زدی؟ 😐😂
ته: اره *خنده*
یونا: دوتا بستته 😌😂 هروقت خواستی ۶ نفر ببینی برو پیش اعضا *خنده*
ته: *خنده* ولی حامله کردن دست منه
یونا: بسههههه *خنده*
ته: *خنده*
سرمش تموم میشه
ته: الان خوبی؟
یونا: هوم
ته: خوبه، زنگ بزنم اعضا
یونا: برا چی؟

~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•~°•☆°•
#رمان
#فیک
#بی_تی_اس
#تهیونگ
#وی
#جیمین
#ویمین
#فیک_تهیونگ
#فیک_جیمین
#فیک_ویمین
#bts
#BTS
#Teahyung
#teahyung
#Jimin
#jimin
#vmin
دیدگاه ها (۰)

عشق (پارت ۸۱)

عشق (پارت ۸۲)

عشق (پارت ۷۹)

عشق (پارت ۷۸)

_______________________آهنگ درمانیپارت²²هنوز توی لایو بودیمم...

نام فیک:عشق مخفیPart: 8ویو ات*چشامو مالوندم*ات. اه بازم مدرس...

عضوهای جدید ( پارت ۱۳ )

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط