وجود من...p.2

-چرا ؟؟

ونوس:...مست اومده بود خونه اونم دیر وقت منم خیلی نگرانش شده بودم ... بهش گفتم خوبی چیزیت شده که انقدر دیر اومدی؟گفت به تو ربطی نداره گفتم خیلی نگرانت شدم کجا بودی با لحن خیلی تندی جوابمو داد...وحتی دست روم...ولش کن مامان

-خودت داری میگی مست بوده نوشیدنی خورده .خب بهش حق بده حالش دست خودش نبوده.....

ونوس:ولی دلیل نمیشه که بهم لقب هرزه رو بده میشه؟؟....



واین بحث مادر دخترانه ادامه داشت تاوقتی که به توافق رسیدند وحال ونوس بهتر شد ...


به سمت خونه راه افتاد ....دلش شور میزد...نگران بود....نگران کسی بود که بهترین لحظات زندگی اش را برایش رقم زده بود...نگران مرد زندگیش....واز طرفی مردی که دلش رو شکونده بود..
در خونه رو باز کرد و وارد شد....

دلش نمیخواست اونشب پیش شوهرش بخوابه ...نیاز داشت کمی تنها باشه وبا خودش خلوت کنه ....
اما..
قبلش..

به یونگی سر زد که هنوز ذره ای از علاقه اش به او کم نشده بود...خواب بود اونم به طرز دلربایی...لباساش پرت شده بود و با بالا تنه ای برهنه به خوتاب عمیقی فرو رفته بود .....گونه ای که سرخ شده بود نشانگز مستی شدید بود..........


فردا صبح::
...........
دیدگاه ها (۱)

یکی هم نیست اینو درک کنه...

ادامه پارت دوم :

چند پارتی درخواستی:وجود من..

سلاممم

Little part 9

𝑳𝒊𝒕𝒕𝒍𝒆 𝒑𝒂𝒓𝒕 10

سناریو وقتی دیر میان خونه و تو رو مبل خوابت رفته 😇نامجون : ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط