حکایت من

حکـــــــــــــــــــــایت من…
حکایت کسی بود که عاشق دریا بود اما قایقـــــــــــــــــــــی نداشت…
دلباخته سفر بود اما همسفـــــــــــــــــــــر نداشت…
حکایت کسی بود که زجر کشید اما ضجـــــــــــــــــــــه نزد…
زخم داشت اما ننالیـــــــــــــــــــــد…
گریه کرد اما اشک نریخـــــــــــــــــت…
حکایت من حکایت کسی بود کـــــــــــــــــــــه…
پر از فریاد بود اما سکوت کرد.😔
دیدگاه ها (۱)

نه به دیروزهایی که بودی فکر می کنمو نه به فرداهایی که “شاید”...

🌂 تقدیم به همه ی خانومایی که داداش دارن...و تقدیم به داداشای...

بِـهـ کَـسـﻱ کِـهـ دوسِـش دارﻱ نَـگـو چـوڹ بـاڸ دَر مـیـارهـ...

یک زن،گرانبهاترین اعجاز خداست...برای داشتنش باید وضوی باران ...

فاصله ای برای زنده ماندن جیمین روی زانوهایش جلوی من ماند، مث...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط