فیک جیهوپ
فیک جیهوپ
پارت ده
------------------------------------------------
"مکس"
نشستم پشت فرمونو رفتم عمارت نگران حال ارباب بودم پامو بیشتر رو گاز فشار دادم .
دیدم خون ریزی ارباب بیشتر شد.
زنگ زدم به اون وو .
(علامت اون وو ¤)
&الو اون وو
¤سلام مکس
&اون وو حال ارباب بده تا بیام دکتر تو عمارت باشه
¤باشه
دیگه خدافظی نکردم و قطع کردم بعد از ۵ دقیقه رسیدیم عمارت سریع ارباب و بردم تو اتاقش .
دکتر تو اتاق بود
(علامت دکتر€)
€سلام آقا
&دکتر حال ارباب بده
€بزارینشون رو تخت
ارباب و گذاشتم رو تخت
دکتر شروع کرد به معاینه کردن .
نمیدونم کی ات اومد تو اتاق بعد از اینکه کارش تموم شد ات بدون صبر ازش حال ارباب و پرسید .
♤دکتر حال ارباب چطوره ؟
€حالشون خوبه سرشون زخمی شده بود که پانسمان کردم نگران نباشین .
€خب آقا اگه با من کاری ندارین برم دیگه مریض دارم .
&نه ممنون برو
دکتر رفت.
&خانم برین استراحت کنین من میمونم پیش ارباب
♤باشه ولی باز میام
&باشه
ات بلند شد نشستم رو صندلی که گفت:
♤مکس ممنونم که هستی و مواظب هوپی هستی.
&وظیفه امه خانم
چشاشو بست و رفت .
پارت ده
------------------------------------------------
"مکس"
نشستم پشت فرمونو رفتم عمارت نگران حال ارباب بودم پامو بیشتر رو گاز فشار دادم .
دیدم خون ریزی ارباب بیشتر شد.
زنگ زدم به اون وو .
(علامت اون وو ¤)
&الو اون وو
¤سلام مکس
&اون وو حال ارباب بده تا بیام دکتر تو عمارت باشه
¤باشه
دیگه خدافظی نکردم و قطع کردم بعد از ۵ دقیقه رسیدیم عمارت سریع ارباب و بردم تو اتاقش .
دکتر تو اتاق بود
(علامت دکتر€)
€سلام آقا
&دکتر حال ارباب بده
€بزارینشون رو تخت
ارباب و گذاشتم رو تخت
دکتر شروع کرد به معاینه کردن .
نمیدونم کی ات اومد تو اتاق بعد از اینکه کارش تموم شد ات بدون صبر ازش حال ارباب و پرسید .
♤دکتر حال ارباب چطوره ؟
€حالشون خوبه سرشون زخمی شده بود که پانسمان کردم نگران نباشین .
€خب آقا اگه با من کاری ندارین برم دیگه مریض دارم .
&نه ممنون برو
دکتر رفت.
&خانم برین استراحت کنین من میمونم پیش ارباب
♤باشه ولی باز میام
&باشه
ات بلند شد نشستم رو صندلی که گفت:
♤مکس ممنونم که هستی و مواظب هوپی هستی.
&وظیفه امه خانم
چشاشو بست و رفت .
۷.۴k
۲۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.