دلم احساس می خواهد

دلم احساس می خواهد
تبِ طولانی و ممتد...

نگاهی نافذ و گیرا
نوازش های بیش از حد...

صدایی گرم و آرامش
نگاهی بوسه ای دستی...

چراغِ روشنِ راهی
نه برگشتی نه بن بستی
دیدگاه ها (۱)

گرگ هر شب به شکار میرفت و بی آنکه چیزی شکار کند باز میگشت......

دل به هیچ عشقی نمی بندم خیالت جمع جمعاز تمام شهر دل کندم خیا...

تــــــ❤ ️ــــؤ🌹 نـــقش اول💞 تـــمـاݥ ســکـانس هــاےعـاشـ💗 ...

.

پارت : ۳۰

پارت : ۵۳

دستم خواب رفته بود، دست راستم که گذاشته بودم زیر سرت و خوابت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط