فروشنده عشق

فروشنده عشق
part③

ویو ا/ت:
دوباره سمتش حمله ور شدم که زد تو گوشم
ا/ت: من... من دیگه یه لحظه ام نمیتونم اینجا دووم بیارم (با خنده های عصبانی)
هِیونگ: بریم بالا چمدونامونو جمع کنیم دخترا
هانول و ا/ت: بریم

ویو هانول:

رفتم بالا سریع چند دست لباس و لوازم ضروریمو گذاشتم تو چمدونم و رفتم تو اتاق هِیونگ
هانول: هِیونگ سریع برو بگو ا/ت بیاد اینجا
هِیونگ: چرا من برم خودت برو
هانول: اوف هِیونگ تو این وضعیتم این کاراتو نمیزاره کنار

ویو ا/ت:

چمدونمو برداشتم خواستم گوشیمو بردارم برم بیرون که در با شدت باز شد
هانول بود
هانول: ا/ت زودباش بیا تو اتاق هِیونگ یه مشکلی داریم
ا/ت: چه مشکلی؟
هانول: سوال نپرس بیا فقط


مایل به پارت جدید؟
میشه که لایک بشه؟
دیدگاه ها (۱۸)

نامی خیلی سعی کرد جلوی خندشو بگیره ولی نتونست😂💛

اما ترس شوگا🥲

منتظرم با رگبار سوالاتون به فنا برم فرزندانم😔😅💜

😂😂💜

پارت 12خون تو رگام جم شد....ویو جونگکوک یه نفس عمیق کشیدم بع...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط