پارت
پارت ۴
ویو مارلین
وقتی که گفت من رو آماده کنند خیلی ترسیدم من نمی خوام از اینجا برم خانم لی من نمی خوام برم من نمیرم
خانم لی:مارلین مجبوری باید باهاش بری
نه نمی رممممممم یه دفعه دیدم اون مرده با عصبانیت اومد سمتم خانم لی سریع بچه ها از اتاق بیرون کرد اون مافیا اسلحشو در آورد گذاشت روی سر خانم لی و خانم لی رو کشت
مارلین:نهههههههههه(گریه،داد)
عوضی چرا کشتیششششششش ازت متنفرمممممممم
اومد سمت و یه پارچه گذاشت روی بینی و دهنم هر چقدر تقلا کردم نتونستم و دستامو محکم گرفته بود بعد سیاهی
ویو جونگکوک
اون دختر نمی خواست با من بیاد انقدر جیغ جیغ کرد که دیگه عصبانی شدم و اسلحمو در آوردم و گذاشتم روی سر خانم لی و کشتمش دختره خیلی لجباز بود و خیلی حرف می زد یه پارچه از جیبم در آوردم و روش داروی بیهوشی ریختم
و به سمت دختر رفتم که بالای سر خانم لی نشسته بود رفتم پارچه رو روی بینی و دهنش گذاشتم و نگه داشتم خیلی تقلا می کرد با یه دستم دوتا دستاشو نگه داشتم بیهوش شد بغلش کردم و از پرورشگاه بیرون رفتیم بادیگارد در ماشین رو باز کرد و توی ماشین نشستم و دختر همچنان توی بغلم بود محو زیبایی این دختر شده بود رنگ موهای خرماییش و چشمای سبز خوشگلش داشت دیوونم می کرد.
ببخشید اگه غلط املایی داشتم
نظراتونو توی کامنتا بهم بگیناااا💗
ویو مارلین
وقتی که گفت من رو آماده کنند خیلی ترسیدم من نمی خوام از اینجا برم خانم لی من نمی خوام برم من نمیرم
خانم لی:مارلین مجبوری باید باهاش بری
نه نمی رممممممم یه دفعه دیدم اون مرده با عصبانیت اومد سمتم خانم لی سریع بچه ها از اتاق بیرون کرد اون مافیا اسلحشو در آورد گذاشت روی سر خانم لی و خانم لی رو کشت
مارلین:نهههههههههه(گریه،داد)
عوضی چرا کشتیششششششش ازت متنفرمممممممم
اومد سمت و یه پارچه گذاشت روی بینی و دهنم هر چقدر تقلا کردم نتونستم و دستامو محکم گرفته بود بعد سیاهی
ویو جونگکوک
اون دختر نمی خواست با من بیاد انقدر جیغ جیغ کرد که دیگه عصبانی شدم و اسلحمو در آوردم و گذاشتم روی سر خانم لی و کشتمش دختره خیلی لجباز بود و خیلی حرف می زد یه پارچه از جیبم در آوردم و روش داروی بیهوشی ریختم
و به سمت دختر رفتم که بالای سر خانم لی نشسته بود رفتم پارچه رو روی بینی و دهنش گذاشتم و نگه داشتم خیلی تقلا می کرد با یه دستم دوتا دستاشو نگه داشتم بیهوش شد بغلش کردم و از پرورشگاه بیرون رفتیم بادیگارد در ماشین رو باز کرد و توی ماشین نشستم و دختر همچنان توی بغلم بود محو زیبایی این دختر شده بود رنگ موهای خرماییش و چشمای سبز خوشگلش داشت دیوونم می کرد.
ببخشید اگه غلط املایی داشتم
نظراتونو توی کامنتا بهم بگیناااا💗
- ۹.۶k
- ۰۲ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط