گمان میکنم زیباترین لحظه ، دقایق پیش از طلوع باشد.
گمان میکنم زیباترین لحظه ، دقایق پیش از طلوع باشد.
،
آنگاه که ایستاده به افق چشم دوخته ای و لحظه ها را برای دیدنِ آن نور خیره کننده ی زنده گرداننده ی زمینِ خاموش می شماری.
،
لحظاتی که یقین داری هر آن خواهد رسید ، آن ثانیه خاص ، که تاریکی شب را در کام خویش فرو بلعد.
،
به راستی چه شباهت عجیبی است بین خورشید عام و خاص هستی و این دقایقِ پیش از طلوع به وضعِ ایرانِ چهل ساله امروز.
،
پشت سر را که می نگری سیاهی ظلم تاریخ را می بینی پیش از فجر نخستین (انقلاب ۵۷) و به افق که خیره می شوی چه مشتاقانه در فجر دومین (آخرالزمان نزدیک به ظهور) به دنبال خورشید (امام موعود)می گردی.
،
سیمای شب را که بنگری به یاد می آوری ماجرای طولانی این سیاهی تار را.
،
شبی که از غروب یک آفتابل مه آلودِ کذایی (نظام سلطه) با درخشیدنِ ستارهِ شب (نهضت حضرت امام) آغاز شد و با روشنایی ماهِ جانشین (زعامت رهبری) ادامه پیدا کرد.
،
و اکنون تو در دمادم طلوع ، کتاب شب را که ورق بزنی به یاد می آوری آنچه را پشت سر نهاده ای.
،
اوایل شب را که گرگ و میش بود فضا و خودی از غیر ، قابل تفکیک نبود.
،
به یاد می آوری حمله گرگ به گوسفندان غافل را؛
،
دریدن ها را ، خون های ریخته از خوی حیوانیت را.
،
به یاد می آوری آن دمادمی را که سیاهی شب رنگ ها را در نوردید و چشم های نابینای جاهلان را در چاه ظلمت فرو افکند.
،
به یاد می آوری ماه را که چگونه سپاهِ حق را از پرتگاه ظلمت رهانید و به راه هدایت رهنمون سازید.
،
به یاد می آوری ابرهای فتنه را که پرتو ماهِ آسمانت را پوشاندند و لغزش هایت را که اگر سوسوی ستارگان شهیدش نبود هلاکتت حتمی و آخرتت تباه بود.
،
شبی طولانی که رهاوردش برایت گرسنگی بود (تحریم) و تازی گری حیوانات درنده (اشکال متعددجنگ) و لاشخورهایی (رسانه لجن پراکن) که به انتظار پاره کردنت لحظه میشمردن.
،
اکنون خودت را بر قله ایستادگی ، خیره به افق بر انداز کن که چگونه به سنگریزه های مسیرت ، فاتحانه طعنه می زنی.
،
از گرگ و میش سحر هراسی بر دلت راه نده که این تاریک ترین لحظه شب ، نویدِ طلوعِ صبحِ ظهور دارد.
،
پایت را بر زمینِ سفتِ ولایت محکم کن؛
مبادا آخرین سِحر شب ، تو را از باور به آمدن ، آن خورشید حتمی ، مایوس دارد.
که اگر لغزیدی بی شک در حجابِ شب زنجیر خواهی شد.
.
پی نوشت :
مسیرت مشخص، امیرت مشخص، مکُن دل دل، ای دل!
بزن دل به دریا؛ که دنیا، که دنیا، که دنیا، به خُسرانِ عقبی نیــرزد
آنچه ایران در پسا #کرونا خواهد دید درخشیدنِ محض است.
مبادا از این کشتیِ نجات جدا گردیم که دریا بس مواج و طوفانی است. #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#عکس_نوشته #نوشته
،
آنگاه که ایستاده به افق چشم دوخته ای و لحظه ها را برای دیدنِ آن نور خیره کننده ی زنده گرداننده ی زمینِ خاموش می شماری.
،
لحظاتی که یقین داری هر آن خواهد رسید ، آن ثانیه خاص ، که تاریکی شب را در کام خویش فرو بلعد.
،
به راستی چه شباهت عجیبی است بین خورشید عام و خاص هستی و این دقایقِ پیش از طلوع به وضعِ ایرانِ چهل ساله امروز.
،
پشت سر را که می نگری سیاهی ظلم تاریخ را می بینی پیش از فجر نخستین (انقلاب ۵۷) و به افق که خیره می شوی چه مشتاقانه در فجر دومین (آخرالزمان نزدیک به ظهور) به دنبال خورشید (امام موعود)می گردی.
،
سیمای شب را که بنگری به یاد می آوری ماجرای طولانی این سیاهی تار را.
،
شبی که از غروب یک آفتابل مه آلودِ کذایی (نظام سلطه) با درخشیدنِ ستارهِ شب (نهضت حضرت امام) آغاز شد و با روشنایی ماهِ جانشین (زعامت رهبری) ادامه پیدا کرد.
،
و اکنون تو در دمادم طلوع ، کتاب شب را که ورق بزنی به یاد می آوری آنچه را پشت سر نهاده ای.
،
اوایل شب را که گرگ و میش بود فضا و خودی از غیر ، قابل تفکیک نبود.
،
به یاد می آوری حمله گرگ به گوسفندان غافل را؛
،
دریدن ها را ، خون های ریخته از خوی حیوانیت را.
،
به یاد می آوری آن دمادمی را که سیاهی شب رنگ ها را در نوردید و چشم های نابینای جاهلان را در چاه ظلمت فرو افکند.
،
به یاد می آوری ماه را که چگونه سپاهِ حق را از پرتگاه ظلمت رهانید و به راه هدایت رهنمون سازید.
،
به یاد می آوری ابرهای فتنه را که پرتو ماهِ آسمانت را پوشاندند و لغزش هایت را که اگر سوسوی ستارگان شهیدش نبود هلاکتت حتمی و آخرتت تباه بود.
،
شبی طولانی که رهاوردش برایت گرسنگی بود (تحریم) و تازی گری حیوانات درنده (اشکال متعددجنگ) و لاشخورهایی (رسانه لجن پراکن) که به انتظار پاره کردنت لحظه میشمردن.
،
اکنون خودت را بر قله ایستادگی ، خیره به افق بر انداز کن که چگونه به سنگریزه های مسیرت ، فاتحانه طعنه می زنی.
،
از گرگ و میش سحر هراسی بر دلت راه نده که این تاریک ترین لحظه شب ، نویدِ طلوعِ صبحِ ظهور دارد.
،
پایت را بر زمینِ سفتِ ولایت محکم کن؛
مبادا آخرین سِحر شب ، تو را از باور به آمدن ، آن خورشید حتمی ، مایوس دارد.
که اگر لغزیدی بی شک در حجابِ شب زنجیر خواهی شد.
.
پی نوشت :
مسیرت مشخص، امیرت مشخص، مکُن دل دل، ای دل!
بزن دل به دریا؛ که دنیا، که دنیا، که دنیا، به خُسرانِ عقبی نیــرزد
آنچه ایران در پسا #کرونا خواهد دید درخشیدنِ محض است.
مبادا از این کشتیِ نجات جدا گردیم که دریا بس مواج و طوفانی است. #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#عکس_نوشته #نوشته
۱۱.۱k
۲۹ فروردین ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.