پارت42
#پارت42
شیطونکِ بابا🥺💜
با حرص نگاهش کردم و گفتم:
_ اوکی پس من میرم تو اتاق
داشتم بلوف میزدم تا ببینم واکنشش چیه؟ فک کنم فهمیده بود که زر میزنم و پامو توی اون اتاق نمیزارم
+ چیشد؟؟ برو دیگه
عوضی چندش ، تک تک حرفاش توش تحقیر کردن موج میزد ، یه روز به عمرم مونده باشه باید طلافی کنم براش
تو چشماش نگاه میکردم و اونم میخ نگاهم شده بود ، بیخیال رفتن تو اتاق شدم و پشت کردم بهش
تیشرتی که افراز داده بود رو در آوردم و خواستم شومیزمو بپوشم که دستش نشست روی کمرم
مثل برق گرفته ها دومتر پریدم عقب و شومیزو گرفتم جلوم تا بدنم مشخش نشه....
+ به چه جرعتی جلوی من لباستو عوض کردی؟
عقب عقب رفتم و افرازم هی نزدیک تر میشد
_ یعنی چی؟؟؟ خودت گفتی اینجا عوض کنم لباسمو
+ نگفتی یهو هوس میکنم دوباره؟؟
آب دهنمو قورت دادم و خواستم چیزی بگم اما بخاطر بغضی که داشتم صدام درنمیومد
دستمو روی گلوم گذاشتم و کمی ماساژ دادم تا راه تنفسم باز شه
افراز یه قدم اومد جلوتر و انگشت شصتشو روی گونم گذاشت و نوازش کرد
+ از من میترسی؟؟
هیچ جوابی بهش ندادم و فقط نگاش میکردم ، مگه بالاتر از سیاهیم رنگی بود؟؟ منکه چیزی برای از دست دادن نداشتم دیگه
چند دقیقه توی چشماش زل زد و دوباره گفت:
+ خیلی خوشگلی کوچولو
شیطونکِ بابا🥺💜
با حرص نگاهش کردم و گفتم:
_ اوکی پس من میرم تو اتاق
داشتم بلوف میزدم تا ببینم واکنشش چیه؟ فک کنم فهمیده بود که زر میزنم و پامو توی اون اتاق نمیزارم
+ چیشد؟؟ برو دیگه
عوضی چندش ، تک تک حرفاش توش تحقیر کردن موج میزد ، یه روز به عمرم مونده باشه باید طلافی کنم براش
تو چشماش نگاه میکردم و اونم میخ نگاهم شده بود ، بیخیال رفتن تو اتاق شدم و پشت کردم بهش
تیشرتی که افراز داده بود رو در آوردم و خواستم شومیزمو بپوشم که دستش نشست روی کمرم
مثل برق گرفته ها دومتر پریدم عقب و شومیزو گرفتم جلوم تا بدنم مشخش نشه....
+ به چه جرعتی جلوی من لباستو عوض کردی؟
عقب عقب رفتم و افرازم هی نزدیک تر میشد
_ یعنی چی؟؟؟ خودت گفتی اینجا عوض کنم لباسمو
+ نگفتی یهو هوس میکنم دوباره؟؟
آب دهنمو قورت دادم و خواستم چیزی بگم اما بخاطر بغضی که داشتم صدام درنمیومد
دستمو روی گلوم گذاشتم و کمی ماساژ دادم تا راه تنفسم باز شه
افراز یه قدم اومد جلوتر و انگشت شصتشو روی گونم گذاشت و نوازش کرد
+ از من میترسی؟؟
هیچ جوابی بهش ندادم و فقط نگاش میکردم ، مگه بالاتر از سیاهیم رنگی بود؟؟ منکه چیزی برای از دست دادن نداشتم دیگه
چند دقیقه توی چشماش زل زد و دوباره گفت:
+ خیلی خوشگلی کوچولو
۳.۸k
۲۹ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.