مشکل از جایی شروع شد که یک مشت آدم اشتباه با هم به ...

مشکل از جایی شروع شد که یک مشت آدمِ اشتباه ، با هم به زیرِ سقف هایی رفتند که قرار بود میزبانِ آدم های درست باشد...
مشکل از جایی شروع شد که دو نفرهایی با هم جفت شدند که هرکدام یا دلشان جایِ دیگری بود یا دنیاهایشان با هم فرق داشت...
دونفری که حتی سرِسوزنی یکدیگر را نمی فهمیدند...
مشکل از جایی شروع شد که بیشترِ دو نفرهای جهان ، هم خانه شدند اما همدل نشدند... فارغ شدند اما عاشق نشدند...!
و مشکلِ اصلی درست همان جایی شروع شد که همان دونفرهایِ اشتباهی، سه نفر شدند...!!!
دیدگاه ها (۱)

سی سال ازبرگ خزان درختم افتادوسالها ازپی هم میگذرندوانگارهمی...

من بلدم پاییز باشد و تنهایی تمام خیابان را صفحه صفحه ورق بزن...

بی تو من از همه ی خلق خدا دلگیرمبی تو با غربت دنیای خودم درگ...

در همه وقایعی که روی میدهد لطف الهی نهفته است . بینش ما محدو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط