هر شب یتیم توست دل جمکرانی ام

هر شب یتیم توست دل جمکرانی ام
جانم به لب رسیده بیا یار جانی ام

از باد ها نشانی تان را گرفته ام
عمری است عاجزانه پی آن نشانی ام

طِی شد جوانی من و رؤیت نشد رُخت
"شرمنده ی جوانی از این زندگانیم"

با من بگو که خیمه کجا می کنی به پا
آخر چرا به خاک سیه می نشانی ام

در این دهه اگر چه صدایت گرفته است
یک شب بخوان به صوت خوش آسمانی ام

در روضه احتمال حضورت قوی تر است
شاید به عشق نام عمویت بخوانی ام

هم پیر قد خمیدگی زینب توام
هم داغ دار آن دو لب خیزرانی ام

این روزها که حال مرا درک می کنی
بگذار دست بر دل آتشفشانی ام

در به دری برای غلام تو خوب نیست
تأیید کن که نوکر صاحب زمانی ام
دیدگاه ها (۱)

صبحی دگر می آید ای شب زنده داراناز قله های پر غبار روزگارانا...

فصل روئيدن گل نزديك استمي وزد از طرف قبله ي سجاده ي مننفس صب...

شهید حراف در سال ۱۳۳۲ در شیراز متولد و در سال ۱۳۵۱ وارد هوان...

.

ازمایشگاه سرد

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط