فیک یونگی
فیکیونگی
فصل۲
P.۱۷
جهیون ـ کسی اینجا نیسسسسس*عربده*
ف ـ خودشو کشت
ات ـ بیا بریم
یونگی ـ میشه منم بیام؟
ات ـ ن..
یونگی ـ میخام منم شکنجهش کنم*ذوق*
ات ـ.........اوکی بیا
یونگی ـ ایوللل
سوهو ـ من چیی
ات ـ تو نهه..تو زیادی کیوتی این کارا برات زوده😂
کوک ـ اهم من چی*سکشی*
ات ـ اوهه جینتلمنن..گمشو بیا جونن
یونا ـ منـ..
ات ـ گوه نخورر،سوهو چهار چشمی حواست ب یونا باشه...فهمیدی آیا؟
سوهو ـ اره..
(رفتن زید زمین)
ات ـ سیلامم
جهیون ـ عوضییی..اگه داداشم بفهمـ..
ات ـ از کجا میخاد بفهمه؟عومم..از روی گوشیت؟یاا از روی اون لباسی ک روس ردیاب گذاشته بودی؟ اوو راستی..داداشتم میوفته توی تله*خنده*
جهیون ـ هه..داداشم گول تورو نمیخوره
ات ـ ن باباا*خنده*
جهیون ـ با داداشم کاری نداشته باششش*داد*
ات ـ صداتو برام نبر بالا*صدا و نگاهای ترسناک*
جهیون ـ.....
ات ـ خبب از چی شروع کنیم..هوم؟
جهیون ـ نوبت منم میرسه..
ات ـ نوبتت گذشت..یادت نمیاد*پاشو نشون میده*
ات ـ خب انتخاب نکردی اگه انتخاب نیکردی کاریت نداشتم،یونگی،اول از چی شروع کنیم؟
یونگی ـ شلاق؟عوم نمیدونم هرچی داری بیار(مگه خوراکیه؟😂)
ات ـ همون شلاقو میارم..
یونگی ـ تنک..بشمر وگرنه از اول شروع میشه..
۱..
۲۲..
۴۸..
۱۰۰..
۱۳۰..
یونگی ـ هوفف خسته شدم..
ات ـ خوب تو بکش کنار..حالا نوبت منه..*نیشخند*
ات ـ (آب پاشید روی صورت جهیون) هویی الان وقت خاب نیی!
جهیون ـ اخخ...ولم..کن*بیجون*
ات ـ نچچ..فیلیکس..کاتر رو بیار(خو نمیدونم چی بنویسم😂)
ف ـ نگووو
ات ـ تو بیارر
.
جهیون ـ اییی شکممممممم*داد*
ات ـ خونت یکم چربه..مشکلی نی..چون ب کتفمم نیس
(اینجا بگم ات داشت دلو روده ی جهیونو در میاورد😂😔)
ف ـ اتت بسه!
ات ـ هوم اینو بنداز جلوی سگا..اینم بریز توی شیشه!
( ب اطلاع برسانم ک ات ی کلکسیونِ خون از تمام دشمناش داره)
ف ـ باشع..
.
.
ات ـ هوفف خستهشدممم
کوک ـ عیییی حالم بهم خوردد..تو چی؟
یونگی ـ منم ایییی
ات ـ سوسولا..
کوک ـ من سوسولم؟دهنیه تورو میخورم انوقت سوسولم؟
یونگی ـ منم ک جوری زدمش خوب بالاآورد، سوسولم؟
ات ـ اره..
یونا ـ ات حالت خوبه؟
ات ـ اره قربونت برم منن
ف ـ تغییر مودتو قربون!
ات ـ مرض..
ــــــــ
حیمایت؟
اصن من خیلیی مهربونمااا
چقد زیاد مینویسمممم😂
فصل۲
P.۱۷
جهیون ـ کسی اینجا نیسسسسس*عربده*
ف ـ خودشو کشت
ات ـ بیا بریم
یونگی ـ میشه منم بیام؟
ات ـ ن..
یونگی ـ میخام منم شکنجهش کنم*ذوق*
ات ـ.........اوکی بیا
یونگی ـ ایوللل
سوهو ـ من چیی
ات ـ تو نهه..تو زیادی کیوتی این کارا برات زوده😂
کوک ـ اهم من چی*سکشی*
ات ـ اوهه جینتلمنن..گمشو بیا جونن
یونا ـ منـ..
ات ـ گوه نخورر،سوهو چهار چشمی حواست ب یونا باشه...فهمیدی آیا؟
سوهو ـ اره..
(رفتن زید زمین)
ات ـ سیلامم
جهیون ـ عوضییی..اگه داداشم بفهمـ..
ات ـ از کجا میخاد بفهمه؟عومم..از روی گوشیت؟یاا از روی اون لباسی ک روس ردیاب گذاشته بودی؟ اوو راستی..داداشتم میوفته توی تله*خنده*
جهیون ـ هه..داداشم گول تورو نمیخوره
ات ـ ن باباا*خنده*
جهیون ـ با داداشم کاری نداشته باششش*داد*
ات ـ صداتو برام نبر بالا*صدا و نگاهای ترسناک*
جهیون ـ.....
ات ـ خبب از چی شروع کنیم..هوم؟
جهیون ـ نوبت منم میرسه..
ات ـ نوبتت گذشت..یادت نمیاد*پاشو نشون میده*
ات ـ خب انتخاب نکردی اگه انتخاب نیکردی کاریت نداشتم،یونگی،اول از چی شروع کنیم؟
یونگی ـ شلاق؟عوم نمیدونم هرچی داری بیار(مگه خوراکیه؟😂)
ات ـ همون شلاقو میارم..
یونگی ـ تنک..بشمر وگرنه از اول شروع میشه..
۱..
۲۲..
۴۸..
۱۰۰..
۱۳۰..
یونگی ـ هوفف خسته شدم..
ات ـ خوب تو بکش کنار..حالا نوبت منه..*نیشخند*
ات ـ (آب پاشید روی صورت جهیون) هویی الان وقت خاب نیی!
جهیون ـ اخخ...ولم..کن*بیجون*
ات ـ نچچ..فیلیکس..کاتر رو بیار(خو نمیدونم چی بنویسم😂)
ف ـ نگووو
ات ـ تو بیارر
.
جهیون ـ اییی شکممممممم*داد*
ات ـ خونت یکم چربه..مشکلی نی..چون ب کتفمم نیس
(اینجا بگم ات داشت دلو روده ی جهیونو در میاورد😂😔)
ف ـ اتت بسه!
ات ـ هوم اینو بنداز جلوی سگا..اینم بریز توی شیشه!
( ب اطلاع برسانم ک ات ی کلکسیونِ خون از تمام دشمناش داره)
ف ـ باشع..
.
.
ات ـ هوفف خستهشدممم
کوک ـ عیییی حالم بهم خوردد..تو چی؟
یونگی ـ منم ایییی
ات ـ سوسولا..
کوک ـ من سوسولم؟دهنیه تورو میخورم انوقت سوسولم؟
یونگی ـ منم ک جوری زدمش خوب بالاآورد، سوسولم؟
ات ـ اره..
یونا ـ ات حالت خوبه؟
ات ـ اره قربونت برم منن
ف ـ تغییر مودتو قربون!
ات ـ مرض..
ــــــــ
حیمایت؟
اصن من خیلیی مهربونمااا
چقد زیاد مینویسمممم😂
۱۱.۷k
۲۰ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.