بگذار سر به سینهی من تا که بشنوی

بگذار سر به سینه‌‌ی من تا که بشنوی
آهنگ اشتیاق دلی دردمند را
شاید که بیش از این نپسندی به کار عشق
آزار این رمیده‌ی سر در کمند را

بگذار سر به سینه‌ی من تا بگویمت
اندوه چیست، عشق کدامست، غم کجاست
بگذار تا بگویمت این مرغ خسته‌جان
عمریست در هوای تو از آشیان جداست

دلتنگم آنچنان که اگر ببینمت به کام
خواهم که جاودانه بنالم به دامنت
شاید که جاودانه بمانی کنار من
ای نازنین که هیچ وفا نیست با مَنَت

تو آسمان آبی و روشنی
من چون کبوتری که پَرَم به هوای تو
یک شب ستاره‌های تو را دانه‌چین کنم
با اشک شرم خویش بریزم به پای تو

بگذار تا ببوسمت ای نوشخند صبح
بگذار تا بنوشمت ای چشمه‌ی شراب
بیمار خنده‌های تو‌ام بیشتر بخند
خورشید آرزوی منی گرم‌تر بتاب

#خاصترین عشق دلم
دیدگاه ها (۱)

🍁چیزی نمانده ‌‌...به آوازهای بی قرارِ باد و رقصِ دلبرانه ی ب...

❖ "پاییز" نزدیک استصدای خش خش برگ هاعطر خوش یار.."لبخند مهرب...

چاقوی لبانت چه خوش نشسته بر کنج‌ دلم...😍😍#خاصترین

محبوب من !‏فصل‌ها از هر گوشه‌ای می‌آیند‏اما پاییز،تنها از سو...

{یا هادی ع..}

راستی دیشب دوباره مست و تنها بی قرارسر درآوردم از آن کوچه از...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط