ﺍﺯ ﺯﻟﯿﺨﺎ ﺁﺑﺮﻭ ﺭﺍ ﺑُﺮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﯾﻌﻘﻮﺏ ﭼﺸﻢ!


ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﺑﺨﺸﻨﺪﻩ ﻣﯽ ﺩﯾﺪﻡ ﻭﻟﯿﮑﻦ ﻧﯿﺴﺖ،ﻧﻪ...
دیدگاه ها (۲)

خانه ات در باغی از شیراز باشد بهتر است دور ِ آن پرچین ِ سرو ...

میخواهم و میخواستمت تا نفسم بودمیسوختم از حسرت و عشق تو بَسَ...

در بند دلی سوخته و تیره و تارمغمگین تر از آهنگ غم آلود سه تا...

تازگی ها بوسه ات طعم سیاست می دهدتلخ و شیرین است، هشدار خیان...

ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ:ﺣﺮﻑ ﻫﺎ ﻫﻢ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ ؛ﺩﺳﺖ ﻫﺎﯼ ﺑﻠﻨﺪﯼ ﻛﻪ ﮔﺎﻫﯽ ﮔﻠﻮﯾﯽ ﺭﺍ...

ﺍﺯ ﻋﺎﺩﺕ ﻛﺮﺩﻥ ﺑﻴﺰﺍﺭﻡ …“ﻭﺍﯼ ﺑﺮ ﺁﻥ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺣﺘﯽ ﻋﺸﻖ ﻋﺎﺩﺗﻤﺎﻥ...

🍂ﺁﺭﺍﻡ ﺑﺎﺵﺍﻫﺪﺍﻑ ﺑﻠﻨﺪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ !ﺩﻧﯿﺎ ﺭﺍ ﺑﻨﮕﺮ !ﺍﺭﺯﺵ ﻫﺮ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﺭ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط