scenario½
عضو هشتمی و عاشقتنـ^
نامجون:"با خانواده سوار ماشین شده بودین، داشتین میخوندین و میخندیدین ک ی تصادف تقریبا بد میکنین. میبرنت بیمارستان، چیزی یادت نمیاد چون بیهوش بودی، ولی چیزی ک حس کردی باعث شد ضربان قلبت برگرده و بهوش بیای.
نامی سرشو گذاشته بود رو تختت و دستت و میکشید رو سرش و بلند بلند گریه میکرد.
_خواهش میکنم بدون من نرو. چرا... چرا نوازشم نمیکنی؟ بیدارشو و دستای قشنگ تو بزار تو موهام. چرا دستای گرمت باید الان سرده سرد شده باشه؟!
قدرت حرف زدن نداشتی، هنوز کامل بهوش نیومده بودی، ولی با تمام جونی ک برات مونده بود دستت و سمت صورتش بردی و چونشو گرفتی و صورتشو آوردی بالا.
+اکنون میفهمم که چقدر ابله و بی فهم بودم که متوجه فرشته نجاتم که در تموم لحظات زندگیم مرا بی منت در آغوش میکشید نشده بودم، حال پیدایت کردم... :)"
...
جین:"ب کارای جین نگاه میکردی، داشت ویتامین لب جدیدشو امتحان میکرد. گوشیتو گذاشتی کنار و از رو مبل پا شدی، رفتی سمتش.
_چیزی شده؟!
+آممم ن فقط میخواستم ببینم چیکار میکنی
ی صندلی کنار صندلی خودش میزاره و اشاره میکنه ک بشینی.
_دارم ویتامین لب جدیدمو تست میکنم، خیلی با کیفیته، میخوای تو هم تستش کنی؟
+خب، وقتی میگی با کیفیته دلم میخواد امتحانش کنم
صندلیتو کشید سمت خودش و دستاشو گذاشت دو طرفت و سرشو دقیقا روبروی صورتت خم کرد.
_نمیتونم بزارم از ویتامین لبم استفاده کنی، ولی خب میتونی از رو لب خودم امتحانش کنی، پس،*سرشو نزدیکتر آورد*
_تستش کن..."
...
شوگا:"کلی ب خودش رسید ، واست گل خرید و سمت کافه ای ک کلشو واست رزرو کرده بود رفت. میخواست بهت اعتراف کنه واسه همین موسیقی زنده با ویولن و پیانو هم رزرو کرده بود. ب تو گفته بود دیرتر بری تا بتونه خودشم اونجارو درست کنه. میخواست همه چیز عالی باشه تا همیشه یادت بمونه. عکاس و فیلمبردار هم حتی رزرو کرده بود. قرارتون ساعت 17:12 دقیقه، دقیقا ساعت غروب خورشید سئول بود. سوار ماشینش شد و بعد ی مدت رسید، همه چیز عالیه عالی بود، درست مثل فیلما شده بود. روی صندلی نشست و منتظرت موند.
خورشید غروب کرد، ولی نیومدی، همینقدر دردناک....
...
جیهوپ:"برای کنسرت مجبور بودی نیم تنه ی خیلی کوتاه بپوشی، با این قسمتش مشکلی نداشتی، ولی تو دقیقا روی *لاتیسموس دورسی بدنت ماه گرفتگی داشتی و همینم باعث میشد خجالت بکشی. یجورایی مثل لک روی بدنت میموند، مترسیدی بخاطرش مسخرت کنن. هنوز تا کنسرت نیم ساعت مونده بود و کسی هم فعلا تو پشت صحنه نبود، تصمیم گرفتی استراحت کنی، رو تخت کوچیکی ک تو پشت صحنه بود، رو شکمت خوابیدی. با حس خیسی کمرت سرتو بالا آوردی، جیهوپی و دیدی ک روت خیمه زده بود. با درک وضعیت فهمیدی هوپی داره ماه گرفتگیتو میبوسه.
_زیبا ترین چیزی ک دیدم ماه گرفتگی ایه ک روشناییمو ازم گرفت، ولی ماه و بهم هدیه داد، تورو بهم هدیه داد زیبا..."
*لاتیسموس دورسی:یکم بالاتر از کمر*بزنین گوگل عکسشو دقیق ببینین*
*آستِری:ب یونانی میشه ستاره
*اِینِل:ب دانمارکی میشه فرشته
حالم قابل توصیف نیستــ⃞☻
پیج رمانمـ
@kim_rn2
#ویسگون #بی_تی_اس #کیم_نامجون #کیم_سوکجین #مین_یونگی #کیم_هوسوک #پارک_جیمین #کیم_تهیونگ #جئون_جونگ_کوک #نامجون #جین #شوگا #جیهوپ #جیمین #تهیونگ #جونگ_کوک #هایب #بیگ_هیت #بلک_پینک #لیسا #لالیسا #جیسو #جنی #رزی #وایجی #استری_کیدز #هیونجین #فلیکس #لینو #بنگچان #چانگبین #جیسونگ #ای_ان #سونگمین #نفر_بعدی_در_کار_نیست #آرمی #طنز #توییتر #توییت #سم #ویسگون
نامجون:"با خانواده سوار ماشین شده بودین، داشتین میخوندین و میخندیدین ک ی تصادف تقریبا بد میکنین. میبرنت بیمارستان، چیزی یادت نمیاد چون بیهوش بودی، ولی چیزی ک حس کردی باعث شد ضربان قلبت برگرده و بهوش بیای.
نامی سرشو گذاشته بود رو تختت و دستت و میکشید رو سرش و بلند بلند گریه میکرد.
_خواهش میکنم بدون من نرو. چرا... چرا نوازشم نمیکنی؟ بیدارشو و دستای قشنگ تو بزار تو موهام. چرا دستای گرمت باید الان سرده سرد شده باشه؟!
قدرت حرف زدن نداشتی، هنوز کامل بهوش نیومده بودی، ولی با تمام جونی ک برات مونده بود دستت و سمت صورتش بردی و چونشو گرفتی و صورتشو آوردی بالا.
+اکنون میفهمم که چقدر ابله و بی فهم بودم که متوجه فرشته نجاتم که در تموم لحظات زندگیم مرا بی منت در آغوش میکشید نشده بودم، حال پیدایت کردم... :)"
...
جین:"ب کارای جین نگاه میکردی، داشت ویتامین لب جدیدشو امتحان میکرد. گوشیتو گذاشتی کنار و از رو مبل پا شدی، رفتی سمتش.
_چیزی شده؟!
+آممم ن فقط میخواستم ببینم چیکار میکنی
ی صندلی کنار صندلی خودش میزاره و اشاره میکنه ک بشینی.
_دارم ویتامین لب جدیدمو تست میکنم، خیلی با کیفیته، میخوای تو هم تستش کنی؟
+خب، وقتی میگی با کیفیته دلم میخواد امتحانش کنم
صندلیتو کشید سمت خودش و دستاشو گذاشت دو طرفت و سرشو دقیقا روبروی صورتت خم کرد.
_نمیتونم بزارم از ویتامین لبم استفاده کنی، ولی خب میتونی از رو لب خودم امتحانش کنی، پس،*سرشو نزدیکتر آورد*
_تستش کن..."
...
شوگا:"کلی ب خودش رسید ، واست گل خرید و سمت کافه ای ک کلشو واست رزرو کرده بود رفت. میخواست بهت اعتراف کنه واسه همین موسیقی زنده با ویولن و پیانو هم رزرو کرده بود. ب تو گفته بود دیرتر بری تا بتونه خودشم اونجارو درست کنه. میخواست همه چیز عالی باشه تا همیشه یادت بمونه. عکاس و فیلمبردار هم حتی رزرو کرده بود. قرارتون ساعت 17:12 دقیقه، دقیقا ساعت غروب خورشید سئول بود. سوار ماشینش شد و بعد ی مدت رسید، همه چیز عالیه عالی بود، درست مثل فیلما شده بود. روی صندلی نشست و منتظرت موند.
خورشید غروب کرد، ولی نیومدی، همینقدر دردناک....
...
جیهوپ:"برای کنسرت مجبور بودی نیم تنه ی خیلی کوتاه بپوشی، با این قسمتش مشکلی نداشتی، ولی تو دقیقا روی *لاتیسموس دورسی بدنت ماه گرفتگی داشتی و همینم باعث میشد خجالت بکشی. یجورایی مثل لک روی بدنت میموند، مترسیدی بخاطرش مسخرت کنن. هنوز تا کنسرت نیم ساعت مونده بود و کسی هم فعلا تو پشت صحنه نبود، تصمیم گرفتی استراحت کنی، رو تخت کوچیکی ک تو پشت صحنه بود، رو شکمت خوابیدی. با حس خیسی کمرت سرتو بالا آوردی، جیهوپی و دیدی ک روت خیمه زده بود. با درک وضعیت فهمیدی هوپی داره ماه گرفتگیتو میبوسه.
_زیبا ترین چیزی ک دیدم ماه گرفتگی ایه ک روشناییمو ازم گرفت، ولی ماه و بهم هدیه داد، تورو بهم هدیه داد زیبا..."
*لاتیسموس دورسی:یکم بالاتر از کمر*بزنین گوگل عکسشو دقیق ببینین*
*آستِری:ب یونانی میشه ستاره
*اِینِل:ب دانمارکی میشه فرشته
حالم قابل توصیف نیستــ⃞☻
پیج رمانمـ
@kim_rn2
#ویسگون #بی_تی_اس #کیم_نامجون #کیم_سوکجین #مین_یونگی #کیم_هوسوک #پارک_جیمین #کیم_تهیونگ #جئون_جونگ_کوک #نامجون #جین #شوگا #جیهوپ #جیمین #تهیونگ #جونگ_کوک #هایب #بیگ_هیت #بلک_پینک #لیسا #لالیسا #جیسو #جنی #رزی #وایجی #استری_کیدز #هیونجین #فلیکس #لینو #بنگچان #چانگبین #جیسونگ #ای_ان #سونگمین #نفر_بعدی_در_کار_نیست #آرمی #طنز #توییتر #توییت #سم #ویسگون
۳۸.۹k
۲۳ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.