چشم عاشق نتوان دوخت که معشوق نبیند

چشم عاشق نتوان دوخت که معشوق نبیند ...

🍃🌸
سعدی
دیدگاه ها (۱)

من تاریکی‌اماحساسم کنتاریکی هر چیزی، هر جایی‌ست که ماه بر آن...

با زبان گریه از دنیا شکایت می‌کنم از لب خندان مردم نیز، حیرت...

جهان واقعی من و تو دو فنجان چای بود،که باهم از آن چای می‌نوش...

و سال‌هاست انتهای کوچه خرداد به وقت گرمای سوزان قرار عاشقانه...

كس در اين شهر ندارد سر تيمار غريبان

❀ ⃟🦋࿐در چشم منی و غایب از چشم زان چشم همی کنم به هر سو#سعدی🦋

#عشق #عاشقانه #عاشق #معشوق #لب_بازی #سکس #حمام #زن_متاهل #مت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط