"راه خیانت "
"راه خیانت "
پارت³
نشستیم...
ویو ا/ت داشتیم شیرکاکائو میخوردیم که جولیا حرف زد
جولیا:ا/ت میگما او دوتا پسر خیلی کراش نبودن
ا/ت:هوم کیارو میگی؟
جولیا:ای بابا ا/ت جونگ کوک و اون یکی اسمش چی بود؟
ا/ت:جیمین؟
جولیا:اها اره اون
ا/ت:ای جولیا باز شروع نکن دیگه
جولیا: ایش باشه بابا
زنگ خورد با جولیا رفیتم سرکلاس نشستیم که دیدم دو نفر دارن برای یه دختر قلدری میکنن پاشدم رفتم سمتشون
ا/ت:یاا داری چیکار میکنی
ماریا:هه فضول خانمو ببین شما کی باشی مثلا؟(با نیشخند)
ا/ت:هوم الان بهت نشون میدم کیم
که بعد یه مشت زدم تو صورتش
ماریا:ایی دماغم هرزه الان بهت نشون میدم
تا میخواست بزنتم یه مشت دیگه هم زدم تو صورتش
کله کلاس داشتن مارو نگاه میکردن یکی از اون قلدرا میخواست موهامو بکشه که جولیا از پشت گرفتش کوبوندش رو زمین و بعد کتکش زد اونقدر بد داشت میزدش که کله صورت دختره کبود و خونی شده بود
جولیا:میخواستی رفیق منو بزنی ها هرزه
میسو:ایی ولم کن غلط کردم(با گریه)
منو جولیا همیجوری داشتیم کتکشون میزدیم که یکدفعه مدیر اومد
مدیر:شماها دارید چیکار میکنید ها(با داد)
ماریا:اقای مدیر اونا شروع کردن
ا/ت:گوه نخور وگرنه یکی دیگه میزنم تو دهنت
مدیر:بسه همتون بیاد دفترم همین الان
میسو:ولی اقای مدیر
مدیر:گفتم همتون(با داد)
ویو ا/ت
هممون رفتیم دفتر مدیر
مدیر:خب بگید ببینم چرا دعوا کردید
ا/ت:داشتن برای یه دختر قلدری میکردن
ماریا:داری دروغ میگی
جولیا:دروغ نمیگه اقای مدیر اگه میخواید از خود دختره بپرسید
مدیر...
پارت³
نشستیم...
ویو ا/ت داشتیم شیرکاکائو میخوردیم که جولیا حرف زد
جولیا:ا/ت میگما او دوتا پسر خیلی کراش نبودن
ا/ت:هوم کیارو میگی؟
جولیا:ای بابا ا/ت جونگ کوک و اون یکی اسمش چی بود؟
ا/ت:جیمین؟
جولیا:اها اره اون
ا/ت:ای جولیا باز شروع نکن دیگه
جولیا: ایش باشه بابا
زنگ خورد با جولیا رفیتم سرکلاس نشستیم که دیدم دو نفر دارن برای یه دختر قلدری میکنن پاشدم رفتم سمتشون
ا/ت:یاا داری چیکار میکنی
ماریا:هه فضول خانمو ببین شما کی باشی مثلا؟(با نیشخند)
ا/ت:هوم الان بهت نشون میدم کیم
که بعد یه مشت زدم تو صورتش
ماریا:ایی دماغم هرزه الان بهت نشون میدم
تا میخواست بزنتم یه مشت دیگه هم زدم تو صورتش
کله کلاس داشتن مارو نگاه میکردن یکی از اون قلدرا میخواست موهامو بکشه که جولیا از پشت گرفتش کوبوندش رو زمین و بعد کتکش زد اونقدر بد داشت میزدش که کله صورت دختره کبود و خونی شده بود
جولیا:میخواستی رفیق منو بزنی ها هرزه
میسو:ایی ولم کن غلط کردم(با گریه)
منو جولیا همیجوری داشتیم کتکشون میزدیم که یکدفعه مدیر اومد
مدیر:شماها دارید چیکار میکنید ها(با داد)
ماریا:اقای مدیر اونا شروع کردن
ا/ت:گوه نخور وگرنه یکی دیگه میزنم تو دهنت
مدیر:بسه همتون بیاد دفترم همین الان
میسو:ولی اقای مدیر
مدیر:گفتم همتون(با داد)
ویو ا/ت
هممون رفتیم دفتر مدیر
مدیر:خب بگید ببینم چرا دعوا کردید
ا/ت:داشتن برای یه دختر قلدری میکردن
ماریا:داری دروغ میگی
جولیا:دروغ نمیگه اقای مدیر اگه میخواید از خود دختره بپرسید
مدیر...
۷.۶k
۰۳ خرداد ۱۴۰۲