love or friend
love or friend
part12
رسیدیم از اتوبوس پیاده شدیم
وسایلمو برداشتم خواستم برم خونه یکی دستمو گرفت بردم یه جای دیگه
تهیونگ: ا/ت
ا/ت: چیکار میکنی تهیونگ تویی چیشده؟
تهیونگ: کسی که باهاش ده دقیقه آشنا نشدی میخوای باهاش بری سینما؟
ا/ت: منظورت چیه؟
تهیونگ: چرا با دوکی میخوای بری که هیچ شناختی باهاش نداشتی؟
ا/ت: چیشده؟ حالا مگه چیه اونم یکی از همدانشگاهیامون
تهیونگ: تو اون میشناسی؟
ا/ت: نه خب اشنا میشم چطور مگه؟
تهیونگ: چرا بین این ادم میخوای با او بری؟
ا/ت: من نمیخواستم برم او گفت بریم منم گفتم باشه اخه خیلی خوشگلم همه دوست دارن باهم برن بیرون
تهیونگ: توهم باید همرو قبول کنی؟
ا/ت: نه دیگه دوکی قبول کردم چون زیاد بزرگتر از من نیست همدانشگاهی هستیم
تهیونگ: یعنی اگه هرکس دیگه از دانشگاه بود قبول میکردی؟
ا/ت: اره
تهیونگ:با دوکی نرو دوکی خودش یک سال دوست دختر داره
ا/ت: چی دوست دختر داره خیانت کار
تهیونگ: حالا نمیخواد ایناروبگی خواستم اینو بگم با کسی که نمیشناسیش نرو سرقرار
ا/ت: خب باشه نمیرم
تهیونگ: افرین
ا/ت: ولی من زودتر میخوام برم سرقرار با یکی
تهیونگ: کی؟
ا/ت: یه هم دانشگاهی
تهیونگ: یه لحظه صبر کن به گوشیم نگاه کنم
ا/ت: میخوای بهم معرفی کنی؟
تهیونگ: نه میخوام برنامه فرداشب خودمو نگاه کنم
ا/ت: چرا؟
تهیونگ: که ببینم میتونم باهات بیام سرقرار یانه؟
ا/ت: بامن؟ تو بیای؟ مگه الکیه کسی دوست نداشته باشم باهاش برم سرقرار
تهیونگ: پس چرا میخواستی با دوکی بری
ا/ت: من غلط کردم خوب شد
تهیونگ: ا/ت صبر کن باهام نمیای سرقرار
ا/ت: من چرا باید بیام؟
تهیونگ: چون میخوام باهات باشم
ا/ت: نه برو با یکی دیگه باش
تهیونگ: من فقط میخوام تو مال من باشی
#فیک
#سناریو
part12
رسیدیم از اتوبوس پیاده شدیم
وسایلمو برداشتم خواستم برم خونه یکی دستمو گرفت بردم یه جای دیگه
تهیونگ: ا/ت
ا/ت: چیکار میکنی تهیونگ تویی چیشده؟
تهیونگ: کسی که باهاش ده دقیقه آشنا نشدی میخوای باهاش بری سینما؟
ا/ت: منظورت چیه؟
تهیونگ: چرا با دوکی میخوای بری که هیچ شناختی باهاش نداشتی؟
ا/ت: چیشده؟ حالا مگه چیه اونم یکی از همدانشگاهیامون
تهیونگ: تو اون میشناسی؟
ا/ت: نه خب اشنا میشم چطور مگه؟
تهیونگ: چرا بین این ادم میخوای با او بری؟
ا/ت: من نمیخواستم برم او گفت بریم منم گفتم باشه اخه خیلی خوشگلم همه دوست دارن باهم برن بیرون
تهیونگ: توهم باید همرو قبول کنی؟
ا/ت: نه دیگه دوکی قبول کردم چون زیاد بزرگتر از من نیست همدانشگاهی هستیم
تهیونگ: یعنی اگه هرکس دیگه از دانشگاه بود قبول میکردی؟
ا/ت: اره
تهیونگ:با دوکی نرو دوکی خودش یک سال دوست دختر داره
ا/ت: چی دوست دختر داره خیانت کار
تهیونگ: حالا نمیخواد ایناروبگی خواستم اینو بگم با کسی که نمیشناسیش نرو سرقرار
ا/ت: خب باشه نمیرم
تهیونگ: افرین
ا/ت: ولی من زودتر میخوام برم سرقرار با یکی
تهیونگ: کی؟
ا/ت: یه هم دانشگاهی
تهیونگ: یه لحظه صبر کن به گوشیم نگاه کنم
ا/ت: میخوای بهم معرفی کنی؟
تهیونگ: نه میخوام برنامه فرداشب خودمو نگاه کنم
ا/ت: چرا؟
تهیونگ: که ببینم میتونم باهات بیام سرقرار یانه؟
ا/ت: بامن؟ تو بیای؟ مگه الکیه کسی دوست نداشته باشم باهاش برم سرقرار
تهیونگ: پس چرا میخواستی با دوکی بری
ا/ت: من غلط کردم خوب شد
تهیونگ: ا/ت صبر کن باهام نمیای سرقرار
ا/ت: من چرا باید بیام؟
تهیونگ: چون میخوام باهات باشم
ا/ت: نه برو با یکی دیگه باش
تهیونگ: من فقط میخوام تو مال من باشی
#فیک
#سناریو
۴۰.۰k
۱۷ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.