love or friend
love or friend
part13
ا/ت: نکنه از من خوشت میاد
تهیونگ: شاید
پنج دقیقه بهش زل زده بودم صورتشو به صورتم نزدیک کرد و لبمو بوسید
گووان: تهیونگ
تهیونگ ازم جدا شد
گووان: دیدمتون
تهیونگ: لازمه بگی
گووان: تو که گفتی باهم قرار نمیزارید
تهیونگ: خب نمیزاریم
گووان: پس چرا بوسیدیش
تهیونگ: دوس داشتم مشکلیه؟
ا/ت: 😐😐
گووان: خواستم بگم که استاد میگه بیا کارت داره
تهیونگ: بهش بگو الان میام
گووان:باشه
گووان رفت تهیونگ یه نگاهی به من کرد
تهیونگ: ا/ت من دوست دارم میخوام باهات قرار بزارم باهم قرار میزاری؟
ا/ت: من نمیدونم چی بگم باشه
تهیونگ: خب من رفتم مراقب خودت باش
ا/ت: یه لحظه تهیونگ
تهیونگ: بله؟
ا/ت: من شمارتو ندارم
تهیونگ: واقعا بیا *******
ا/ت: میتونی بری خدافظ
تهیونگ: خدافظ
برگشتم خونه
ا/ت: مامان من اومدم
م:خب خوش اومدی همسایه بالامون تغییر کرده یعنی از امروز جدید میاد یادت میاد به دوستم
ا/ت: خاله یونا
م: اره یونا میخواد بیاد با پسر شوهرش
ا/ت: اها وایسا ببینم خاله یونا مگه پسر داشت
م:اره برا امشب دعوتشون کردم بیان خونه بیا یکم خونه مرتب کن
ا/ت: باشه مامان جون
م:چرا اینقدر خوشحالی
ا/ت: دلم براتون تنگ شده بود بابا کجاست
م: تو اتاقشه
رفتم تو اتاق
ا/ت: سلام بابا
پ: سلام دخترم
م: ا/ت بیا تمیز کن
ا/ت: اومدم
#فیک
#سناریو
part13
ا/ت: نکنه از من خوشت میاد
تهیونگ: شاید
پنج دقیقه بهش زل زده بودم صورتشو به صورتم نزدیک کرد و لبمو بوسید
گووان: تهیونگ
تهیونگ ازم جدا شد
گووان: دیدمتون
تهیونگ: لازمه بگی
گووان: تو که گفتی باهم قرار نمیزارید
تهیونگ: خب نمیزاریم
گووان: پس چرا بوسیدیش
تهیونگ: دوس داشتم مشکلیه؟
ا/ت: 😐😐
گووان: خواستم بگم که استاد میگه بیا کارت داره
تهیونگ: بهش بگو الان میام
گووان:باشه
گووان رفت تهیونگ یه نگاهی به من کرد
تهیونگ: ا/ت من دوست دارم میخوام باهات قرار بزارم باهم قرار میزاری؟
ا/ت: من نمیدونم چی بگم باشه
تهیونگ: خب من رفتم مراقب خودت باش
ا/ت: یه لحظه تهیونگ
تهیونگ: بله؟
ا/ت: من شمارتو ندارم
تهیونگ: واقعا بیا *******
ا/ت: میتونی بری خدافظ
تهیونگ: خدافظ
برگشتم خونه
ا/ت: مامان من اومدم
م:خب خوش اومدی همسایه بالامون تغییر کرده یعنی از امروز جدید میاد یادت میاد به دوستم
ا/ت: خاله یونا
م: اره یونا میخواد بیاد با پسر شوهرش
ا/ت: اها وایسا ببینم خاله یونا مگه پسر داشت
م:اره برا امشب دعوتشون کردم بیان خونه بیا یکم خونه مرتب کن
ا/ت: باشه مامان جون
م:چرا اینقدر خوشحالی
ا/ت: دلم براتون تنگ شده بود بابا کجاست
م: تو اتاقشه
رفتم تو اتاق
ا/ت: سلام بابا
پ: سلام دخترم
م: ا/ت بیا تمیز کن
ا/ت: اومدم
#فیک
#سناریو
۵۶.۶k
۱۸ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.