شوق دیدار، توانِ سفرم بخشیده
شوق دیدار، توانِ سفرم بخشیده
یاد دلدار، امیدِ دِگرم بخشیده
شد هماهنگ دلم با غم و شادی حبیب
ناله ی اوست که سوز جگرم بخشیده
رزق از عالم بالاست نه در دست من است
چشم او روزی اشک بصرم بخشیده
نام آن یار که برلبم جا دارد
مرز ایمن شدن از هر خطرم بخشیده
لذت اشک مشخص نشود تا که ز لطف
بنگرم یار صفای سحرم بخشیده
کی شود حر شوم و توبه کنم مردانه
بنگرم حجت حق تاج سرم بخشیده
بدتر از من نبود در دو جهان اما حق
گنهم را به همین چشم ترم بخشیده
کی شود باز ببینم به ره منزل دوست
چون شهیدان وفا همسفرم بخشیده
#جوادحیدری
#درعزایت
#شب_چهارم
#حضرت_حر
یاد دلدار، امیدِ دِگرم بخشیده
شد هماهنگ دلم با غم و شادی حبیب
ناله ی اوست که سوز جگرم بخشیده
رزق از عالم بالاست نه در دست من است
چشم او روزی اشک بصرم بخشیده
نام آن یار که برلبم جا دارد
مرز ایمن شدن از هر خطرم بخشیده
لذت اشک مشخص نشود تا که ز لطف
بنگرم یار صفای سحرم بخشیده
کی شود حر شوم و توبه کنم مردانه
بنگرم حجت حق تاج سرم بخشیده
بدتر از من نبود در دو جهان اما حق
گنهم را به همین چشم ترم بخشیده
کی شود باز ببینم به ره منزل دوست
چون شهیدان وفا همسفرم بخشیده
#جوادحیدری
#درعزایت
#شب_چهارم
#حضرت_حر
۷۷۰
۰۳ مهر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.