عشق!
عشق!
بیا اینبار درباره عشق حرف بزنیم!
آمادهای!؟
عشق برای من همان دلتنگی است که میخواستم بدون اینکه بیان کنم درک بشوم، یا شاید بیاناش برایم سخت بود، واژهها همراهیام نمیکردند.
عشق یعنی یک روز در وجب وجب بدنت شايعه شود و هر عضو بدنت جداگانه عشق را فریاد بزند، چشمانت فقط او را ببیند، در گوشهایت فقط آوای خوش او بپیچد، در بینیات فقط رایحهای عطر خوشبوی او بپیچد، روی لبهایت فقط اسم او باشد، پاهایت یاریات کنند فقط سمت او بروی، دستانت برای لمس دستاناش در انتظار باشد و قلبات فقط برای او بزند.
چه حسی خوبی است.
چه رویایی زیبایی است برای تصور.
چه درد کشندهای دارد.
چه زخم های نهانی در وجود انسان پدید میآید.
چه بغض خفه کنندهای در گلویت متولد میشود!
و امان از این حسی که امانمان را بریده است.
دلتنگی معنای زیبایی به عشق میدهد.
معنایش درقالب کلمات نمیگنجد تا بیان کنم.
احساس میکنم دلتنگی واقعا معنای خاصی به عشق میدهد.
درک میکنم منِ بدون تو یعنی آسمان بدون ماه، روز هایی بدون روشنایی آفتاب، مسلمان بدون دین و ایمان و دوباره منِ بدون تو!
سفر عشق، سفری نیست که باید آخرش را در اولین قدمی که میگذاری بسنجی.
عشق را در قدم های که پهن میکنی باید احساس بکنی و بتوانی با قلبات حرف بزنی.
عشق یعنی سلول سلول تنات درد را فریاد بزند ولی همانگونه که در اولینبار مورد توجه قرار نگرفت، بازهم رویش چشم ببندند!
❤️💕
رابعه مدبر
بیا اینبار درباره عشق حرف بزنیم!
آمادهای!؟
عشق برای من همان دلتنگی است که میخواستم بدون اینکه بیان کنم درک بشوم، یا شاید بیاناش برایم سخت بود، واژهها همراهیام نمیکردند.
عشق یعنی یک روز در وجب وجب بدنت شايعه شود و هر عضو بدنت جداگانه عشق را فریاد بزند، چشمانت فقط او را ببیند، در گوشهایت فقط آوای خوش او بپیچد، در بینیات فقط رایحهای عطر خوشبوی او بپیچد، روی لبهایت فقط اسم او باشد، پاهایت یاریات کنند فقط سمت او بروی، دستانت برای لمس دستاناش در انتظار باشد و قلبات فقط برای او بزند.
چه حسی خوبی است.
چه رویایی زیبایی است برای تصور.
چه درد کشندهای دارد.
چه زخم های نهانی در وجود انسان پدید میآید.
چه بغض خفه کنندهای در گلویت متولد میشود!
و امان از این حسی که امانمان را بریده است.
دلتنگی معنای زیبایی به عشق میدهد.
معنایش درقالب کلمات نمیگنجد تا بیان کنم.
احساس میکنم دلتنگی واقعا معنای خاصی به عشق میدهد.
درک میکنم منِ بدون تو یعنی آسمان بدون ماه، روز هایی بدون روشنایی آفتاب، مسلمان بدون دین و ایمان و دوباره منِ بدون تو!
سفر عشق، سفری نیست که باید آخرش را در اولین قدمی که میگذاری بسنجی.
عشق را در قدم های که پهن میکنی باید احساس بکنی و بتوانی با قلبات حرف بزنی.
عشق یعنی سلول سلول تنات درد را فریاد بزند ولی همانگونه که در اولینبار مورد توجه قرار نگرفت، بازهم رویش چشم ببندند!
❤️💕
رابعه مدبر
۲.۶k
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.