سناریو سانزو

سناریو سانزو......................☆‌............................................
ویو سانزو بانتن
۱۲ سالم بود وه دیدمش،تو محله مون تازه وارد بود و سردرگم،اولین حرفی که با دیدنش تو ذهنم اومد معصوم بود،راستش خیلی نزدیکم میشد،اشتباه فکر نکنید،معصوم تر از لمس ها فیزیکی بود،فقط خیلی باهام حرف میزد
فلش بک
...:هارو هارو،دقیت کردی اس مامون شبیه هم_
هاروچیو(سانزو):بسه کن هارونا،من هیچ علاقه ای به صحبت باهات ندارم،دست از سرم بردار
هارونا:نمیدارم،برنمیدارم،میخوام حرف بزنم باهات،انقدر اینکارو میکنم تا توعم خوشت بیاد
چیزی نگفتم بهش فقط دوباره سعی کردم با قدم هام ازش دور بشم اونم کم نمیورد دنبالم میومد
هارونا:خوب داشتم میگفتم،اسم تو هاروچیو اسم من هارونا،راستی معنیه اسمت چیه،معنیه ام من فندقه،مامانم میگه وقتی موهای قهوه ایم و جثه کوچولومو دیدن این اسمو روم گذشتن،هارو هارو،بگو بگو،قشنگه؟اسمم قشنگه؟راستی معنیه اسم تو چیه؟
طبق معمولا جدپواب هیجکدوم از سوالاش رو ندادم
ولی خوب،تا جایی که یادم میاد،مثله همیشه تو پارک نشسته بودم،دوستیمون هم از همون پارک شروع شده بود،من هر روز به مارک میرفتم،تنها یه جا میشستم و به بچه ها نگاه میکردم تا اینکه یه روز اومد کنارم نشست،بعد از اون هر روز همونجا همو میدیم ولی یادمه یه هفته ،هر جقدرم تو مارک منتظرش میشدم،نمیومد،روز هشتم،با خوشحالم و لی لی کنان دوباره اومد سمتم،با دیدنش وایستادم روبه روش
هارونا:سلام هاروووو دلت برام تنگ شده بود؟
هاروچیو(سانزو):کجا بودی؟
یادم میاد اون موقع جوری اروم حرف زدم که یه لحظه به اینکه صدامو شنید یا نه شک کردم،تا اینکه با همون صدای مهربونش جوابمو داد:خونه مون
هاروچیو(سانزو):یه هفته فقط تو خونتون بودی؟
هارونا:نه،الان از خونمون اومدم،مسافرت بودم
با این حرفش دیگه تحمل نکردم و عصبانیتم رو بوروز دادم:و تو هیجی بهم نگفتی
هارونا:میگفتمم تو یادت نمیموند،اصلا مگه واست مهمه؟مطمعنم خوشحالم شدی که یه هفته منو ندیدی
تنها چیزی که اون موقع اومد تو ذهنم چی میگی بود،ولی حالا بهش حق میدم،چون خیلی سرزنده بود و منم خیلی جوون و بچه بودن فکر میکردم هرکاری هم بکنی ناراحت نمیشه و به دل نمیگیره
اون بعد حرفش با عصبانیت از اونجا رفت،منم بعد از چند ثانیه پشت سرش دوییدم و اسمشو صدا زدم:هاروناااا
دنیا و میچرخه و نقش ما،تکرار میشه جابه جا،حالا من بودن که بلند اسمو داد میزدم و دنبالش میرفتم...
دوباره داد زدم:هاروناااااا
ولی جوابمو نداد که گفتم:فندققققق(خندم گرفت_)
یهو وایستاد
هارونا:چی گفتی؟
هاروچیو:اسمتو؟
هارونا: نه بعدش
هاروچیو:فندق؟
هارونا:چرا؟
هاروچیو:چی چرا؟
هارونا:چرا فندق صدام کردی؟
زیاد شد بقیه اش رو کامنتا...✔️👇
دیدگاه ها (۱۵)

چند پارتی شوتو

وقتی بهش بی محلی می کنیکارکتر:تودوروکی شوتونسبت:روی هم کراشی...

ری اکشن جوجوتسو وقتی به سینه هات دست میزنن

انقدر سریع پیش رفت که خودم هم یادم نمیاد چطوری،ولی الان،جلوی...

| ازتو تا ابدیت | فصل اول ~ بخش اول ~ چپتر چهارم

سناریو سانزو

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط