مینهو:
#مینهو:
از فرودگاه ک پیاده شدیم دست رکسانا رو گرفتم ک از خوشحالی گم نشه😐 عینکمو در آوردم و به کیونگسو که آروم آروم سمت رکسانا میومد نگاه کردم. خداییش اون موقع میخواستم صورتشو له کنم. ولی غرور نذاشت. با صداقت میگم که این اولین باره که از حسودی نمیتونم درست نفس بکشم... کیونگسو هم اومد و اون یکی دست رکسانا رو گرفت و شروع کرد به صحبت کردن. آخه من چی از کیونگسو کم داشتم؟ نکنه من براش قدیمی شدم؟ یا شاید هم بخاطر شوق دیدنشه. آره خودشه پسر. فکرای مثبت بکن و به قول ایرانیا خودتو به خریت تمام بزن. آره درسته من نباید حسودی کنم. هه اون کیه ک من حسودی کنم؟ اصن من از کیونگسو جذاب ترم که سمتش نمیرم😏
دیگه کم کم با تاکسی داشتیم به هتلمون میرسیدیم. یه هتل دو نفره با دو تخت جدا گرفتم که راحت تر باشیم.
کیونگسو به هتل دوستش ک نزدیک به فرودگاه بود رفته بود. پس وقت داشتم که از رکسانا سوالایی ک ذهنمو مشغول کرده بودن بپرسم.
+اهم...رکسانا میشه چند تا سوال بپرسم؟؟
_خستهم الان نمیشه.
هه خستهاس از من😏
+چرا؟
_چی چرا؟
+الان اگه کیونگسو بود زبونت بازتر بود..نه؟
بهش فرصت جواب دادن ندادم و فوراً رفتم تو اتاقم. رو تخت دراز کشیدم و به اتفاقای توی هواپیما فکر میکردم. چقد راحت نادیدهم میگرفت. واقعاً ناراحت شدم. خوابم نمیبرد. یواشکی در اتاق رکسانا رو زدم..
داشت نقاشی میکشید☺ ️ عاشق نقاشی هاییام که برای من کشیده بود.
از فرودگاه ک پیاده شدیم دست رکسانا رو گرفتم ک از خوشحالی گم نشه😐 عینکمو در آوردم و به کیونگسو که آروم آروم سمت رکسانا میومد نگاه کردم. خداییش اون موقع میخواستم صورتشو له کنم. ولی غرور نذاشت. با صداقت میگم که این اولین باره که از حسودی نمیتونم درست نفس بکشم... کیونگسو هم اومد و اون یکی دست رکسانا رو گرفت و شروع کرد به صحبت کردن. آخه من چی از کیونگسو کم داشتم؟ نکنه من براش قدیمی شدم؟ یا شاید هم بخاطر شوق دیدنشه. آره خودشه پسر. فکرای مثبت بکن و به قول ایرانیا خودتو به خریت تمام بزن. آره درسته من نباید حسودی کنم. هه اون کیه ک من حسودی کنم؟ اصن من از کیونگسو جذاب ترم که سمتش نمیرم😏
دیگه کم کم با تاکسی داشتیم به هتلمون میرسیدیم. یه هتل دو نفره با دو تخت جدا گرفتم که راحت تر باشیم.
کیونگسو به هتل دوستش ک نزدیک به فرودگاه بود رفته بود. پس وقت داشتم که از رکسانا سوالایی ک ذهنمو مشغول کرده بودن بپرسم.
+اهم...رکسانا میشه چند تا سوال بپرسم؟؟
_خستهم الان نمیشه.
هه خستهاس از من😏
+چرا؟
_چی چرا؟
+الان اگه کیونگسو بود زبونت بازتر بود..نه؟
بهش فرصت جواب دادن ندادم و فوراً رفتم تو اتاقم. رو تخت دراز کشیدم و به اتفاقای توی هواپیما فکر میکردم. چقد راحت نادیدهم میگرفت. واقعاً ناراحت شدم. خوابم نمیبرد. یواشکی در اتاق رکسانا رو زدم..
داشت نقاشی میکشید☺ ️ عاشق نقاشی هاییام که برای من کشیده بود.
۵.۹k
۲۴ خرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.