حتی یک بار

حتی یک بار🌹
می اومد کنار بابا می‌نشست و نوازشش می‌کرد. ناخناش رو براش می‌گرفت و می بردش حمّام و مـوهاش رو شونه می‌زد. بعد هـم پا می‌شد لباساش رو می‌شست. از موقعی که بابا زمین گیر شده بود، اعظم یار و غم‌خوارش بود. مونس مامان هم اعظم بود. می‌گفت یادش نمیاد که هیچ وقت اعظم با عصبانیت، یا با صـدای بلند باهاش حرف زده باشه، حتی یه بار.
🕊شهیده اعظم شفاهی🥀

📚آن روز هشت صبح، صفحه22 و 23


💚امام علی علیه السلام💚
نيكي به پدر و مادر، بزرگ‌ترين وظيفه است.
📚غررالحکم، صفحه407
دیدگاه ها (۱)

دفترچه سفید🗒دفترچه‌ی کوچکی همیشه همراهش بود. بعضی وقت‌ها با ...

امیرالمؤمنین #امام_علی علیه السلام: 💠 لا يَكُن حُبُّكَ كَلَف...

محجبه🧕🏻زمان شاه بود. داشتیم با هم تو خیابون قدم می‌زدیم. یه ...

🔹اعتصابیک روز آمد و پرسید: «باباجان! خمس اموالت رو دادی؟!» ت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط