محجبه

محجبه🧕🏻
زمان شاه بود. داشتیم با هم تو خیابون قدم می‌زدیم. یه خانم بی حجاب داشت جلومون راه می‌رفت. فاطمه رفت جلو و بدون هیچ مقدمه‌ای ازش پرسید: «ببخشید خانم، اسم شما چیه؟» خانم با تعجب جواب داد: «زهرا، چطور مگه؟» فاطمه خندید و گفت: «هم اسمیم»، بعد گفت: «می‌دونی چرا روی ماشینا چادر می کشن؟» خانم که هاج و واج مونده بود گفت: «لابد چون صاحباشون می خوان سرما و گرما و گرد و غـبار و اینجور چیزا به ماشینشون آسیب نزنه». فاطمه گفت: «آفرین! من و تو هم بنده‌های خدا هستیم و خدا به خاطر علاقه ش به ما، یه پوششی بهمون داده تا با اون از نگاهــای نکبت بار بعضیا حفظ بشیم و آسیبی نبینیم. خصوصاً اینکه هم نام حضرت فاطمه هم هستیم... بعدها که دوباره اون خانم رو دیدم، محجبه شده بود».

🕊شهیده فاطمه جعفریان🥀

📚کفش های جامانده در ساحل، صفحه17


💚رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم💚
هر كه امر به معروف و نهي از منكر كند، او جانشين خدا در زمين و جانشين رسول اوست.
📚مستدرک الوسائل، جلد12، صفحه179
دیدگاه ها (۱)

حتی یک بار🌹می اومد کنار بابا می‌نشست و نوازشش می‌کرد. ناخناش...

دفترچه سفید🗒دفترچه‌ی کوچکی همیشه همراهش بود. بعضی وقت‌ها با ...

🔹اعتصابیک روز آمد و پرسید: «باباجان! خمس اموالت رو دادی؟!» ت...

🌷اول خودمونبرنامه‌های تلویزیون زمان شاه خیلی مبتذل بودن؛ واس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط