Part 28
(عکس اول: لباس ا/ت)
(عکس دوم: لباس کوک)
رفتی گوشیتو برداشتی و مشغل گشتن تو گوشیت شدی که دوباره همون صدای قشنگ ولی آرومو شنیدی و نگاه کردنت و قطع شدن نفس کشیدنت یکی شد
- هوم؟ چرا اینجوری نگام میکنی؟ *پوزخند*
+ چیزی نیست، فقد فکر نمیکنی زیادی جذاب شدی کوک؟
- *خنده کوتاه* فکر نمیکنم به پای تو رسیده باشم خانم کیم ولی ممنونم هانی
+ *لبخند* کوک
- جونم؟
+ باید یچیزیو بهت بگم یا بهتره اعتراف کنم
- *جدی* میشنوم
+ خب... خب نمیدونم درست بود به سوجین بگم یا نه و اینکه حدسمون اشتباه نیست... ولی من...
- تو؟ بگو بهمم
+ کوک من....
*کوبیده شدن در*
× هوووووی کجایین شماااااا
× کوککککک گمشو بیا بیرون
× من بخاطر تو از خوابم زدم قرارمو با تخت نازنینم خراب کردم بعد شما نمیاین؟
- وای شوگا هیونگگ میایمممم
× زود بااااش
- *خنده کوتاه* ا/ت جملتو کامل کن
+ عاا نه چیز خاصی نیست بریم
- ولی
+ نمیخوای که شوگا بره به خواب زمستونی؟
- باشه...
× *نگاه ملیح*
+ *آروم* کوک.. فک کنم واقعا عصبانیش کردیم
- *آروم*اولین باره اینجوری میبینمش
- هی..هیونگ چته
+ شوگا متاسفیم واقعا داشتیم میومدیم
× به یه شرطی میبخشمتون
+ خب خبب بگو چی؟
× *خنده* باید برام ۱۰ کیلو نارنگی بخرین
- ودف! یونگییی
× ببین منو به همین دستگیره در قسم، برام نارنگی نخرین به جیمین میگم یه شرط بد تری بگه
- ای خدا باشه بابا
+ *خنده* اگه الان دیر کنیم گمونم جیمین برا خودتم تنبیهی در نظر بگیره شوگا
× وای... راس میگی... بریم
× شما خیلی عجیبین
+ برا چی؟
× آخه همیشه یا لباس ست میکنین یا برعکس هم لباس میپوشین
+ *با این حرف شوگا به لباس خودت و کوک دقت کردی... اینبارم برعکس هم لباس پوشیده بودین جدی تصادف عجیبیه شایدم کوک از عمد این کارو میکنه*
- میدونی هیونگ یه آهنگی شنیدم میگف *توی وضعیت سفیدم باهات... متضاد منی ولی رفیقم باهات*
+ (ناخوداگاه ادامه دادی) من سیاه و تو سفید فرقمون زیاد
- *لبخند* اما جالب اینه کاملا به هم میایم:)
+ *سرخ شدی و سرتو پایین انداختی*
× شما واقعا کیوتین و.... به هم میاین
*قسمت دومشو آروم گفت ولی جفتتونم وانمود کردین که نشنیدین*
____________________________
جیمین و بقیه پایین بودن رفتیم پیششون و طبق برنامه اول رفتیم ساحل، فضای خیلی خوبی داشت واقعا آرامش میده.... البته این تا وقتی بود که آب بازی شروع نشده بود، واقعا پیش دوستام خوشحالم پیش این ۴ نفر و البته کوک..... کوک امروز خیلی مراقبم بود یبار پام سر خورد و کم مونده بود با کله برم تو دریا کوک منو گرفت و نذاشت و خب اصولا وقتی میگشتیم کلی آدم و ماشین دورمون بود، اون بهم نمیگه دوستم داره ولی وقتی از خیابون رد میشم طرف ماشینا وایمیسه
داشت چند ساعتی میگذشت و کم کم خورشید غروب میکرد، به پیشنهاد جیمین یه جای قشنگی وسط جنگل نزدیک هتلمون رفتیم و دور هم نشستیم ولی نمیدونم چی به شوگا گفت که پاشد و رفت گف زود برمیگرده.....
وقتی برگشت دستش الکل و یه شیشه بود وای باورم نمیشه دارم همچین کاری میکنم و قراره بعدش جرئت حقیقت بازی کنیم.... دیگه هیچکی نمیتونه چیزیو مخفی نگه داره.... خب ترجیح میدم بیخیال شم و استرس نگیرم چون به هر حال این کارو میکنم.....
مدتی گذشت
هر شش تامون مسته مست بودیم
ولی جالبیش اینه همچنان داشت خوش میگذشت شایدم بیشتر.....
خب... نوبت من بود فک کنم امشب همون شبیه که دیگه مطمئن از قلبم، قراره احساساتمو لو بدم
شوگا: خب... چی بپرسم
ا/ت: حقیقت
شوگا: ا/ت، در حال حاضر کسیو دوس داری؟ منظورم اینکه عاشق کسی هستی؟
ا/ت: آ..ره
*۵ جفت چشم بزرگ شده از تعجب*
شوگا: اوه.... عجب آدن خوششانسی...
ا/ت: *لبخند*
شوگا: خب نمیخوای بگی کیه؟
ا/ت: ......
(عکس دوم: لباس کوک)
رفتی گوشیتو برداشتی و مشغل گشتن تو گوشیت شدی که دوباره همون صدای قشنگ ولی آرومو شنیدی و نگاه کردنت و قطع شدن نفس کشیدنت یکی شد
- هوم؟ چرا اینجوری نگام میکنی؟ *پوزخند*
+ چیزی نیست، فقد فکر نمیکنی زیادی جذاب شدی کوک؟
- *خنده کوتاه* فکر نمیکنم به پای تو رسیده باشم خانم کیم ولی ممنونم هانی
+ *لبخند* کوک
- جونم؟
+ باید یچیزیو بهت بگم یا بهتره اعتراف کنم
- *جدی* میشنوم
+ خب... خب نمیدونم درست بود به سوجین بگم یا نه و اینکه حدسمون اشتباه نیست... ولی من...
- تو؟ بگو بهمم
+ کوک من....
*کوبیده شدن در*
× هوووووی کجایین شماااااا
× کوککککک گمشو بیا بیرون
× من بخاطر تو از خوابم زدم قرارمو با تخت نازنینم خراب کردم بعد شما نمیاین؟
- وای شوگا هیونگگ میایمممم
× زود بااااش
- *خنده کوتاه* ا/ت جملتو کامل کن
+ عاا نه چیز خاصی نیست بریم
- ولی
+ نمیخوای که شوگا بره به خواب زمستونی؟
- باشه...
× *نگاه ملیح*
+ *آروم* کوک.. فک کنم واقعا عصبانیش کردیم
- *آروم*اولین باره اینجوری میبینمش
- هی..هیونگ چته
+ شوگا متاسفیم واقعا داشتیم میومدیم
× به یه شرطی میبخشمتون
+ خب خبب بگو چی؟
× *خنده* باید برام ۱۰ کیلو نارنگی بخرین
- ودف! یونگییی
× ببین منو به همین دستگیره در قسم، برام نارنگی نخرین به جیمین میگم یه شرط بد تری بگه
- ای خدا باشه بابا
+ *خنده* اگه الان دیر کنیم گمونم جیمین برا خودتم تنبیهی در نظر بگیره شوگا
× وای... راس میگی... بریم
× شما خیلی عجیبین
+ برا چی؟
× آخه همیشه یا لباس ست میکنین یا برعکس هم لباس میپوشین
+ *با این حرف شوگا به لباس خودت و کوک دقت کردی... اینبارم برعکس هم لباس پوشیده بودین جدی تصادف عجیبیه شایدم کوک از عمد این کارو میکنه*
- میدونی هیونگ یه آهنگی شنیدم میگف *توی وضعیت سفیدم باهات... متضاد منی ولی رفیقم باهات*
+ (ناخوداگاه ادامه دادی) من سیاه و تو سفید فرقمون زیاد
- *لبخند* اما جالب اینه کاملا به هم میایم:)
+ *سرخ شدی و سرتو پایین انداختی*
× شما واقعا کیوتین و.... به هم میاین
*قسمت دومشو آروم گفت ولی جفتتونم وانمود کردین که نشنیدین*
____________________________
جیمین و بقیه پایین بودن رفتیم پیششون و طبق برنامه اول رفتیم ساحل، فضای خیلی خوبی داشت واقعا آرامش میده.... البته این تا وقتی بود که آب بازی شروع نشده بود، واقعا پیش دوستام خوشحالم پیش این ۴ نفر و البته کوک..... کوک امروز خیلی مراقبم بود یبار پام سر خورد و کم مونده بود با کله برم تو دریا کوک منو گرفت و نذاشت و خب اصولا وقتی میگشتیم کلی آدم و ماشین دورمون بود، اون بهم نمیگه دوستم داره ولی وقتی از خیابون رد میشم طرف ماشینا وایمیسه
داشت چند ساعتی میگذشت و کم کم خورشید غروب میکرد، به پیشنهاد جیمین یه جای قشنگی وسط جنگل نزدیک هتلمون رفتیم و دور هم نشستیم ولی نمیدونم چی به شوگا گفت که پاشد و رفت گف زود برمیگرده.....
وقتی برگشت دستش الکل و یه شیشه بود وای باورم نمیشه دارم همچین کاری میکنم و قراره بعدش جرئت حقیقت بازی کنیم.... دیگه هیچکی نمیتونه چیزیو مخفی نگه داره.... خب ترجیح میدم بیخیال شم و استرس نگیرم چون به هر حال این کارو میکنم.....
مدتی گذشت
هر شش تامون مسته مست بودیم
ولی جالبیش اینه همچنان داشت خوش میگذشت شایدم بیشتر.....
خب... نوبت من بود فک کنم امشب همون شبیه که دیگه مطمئن از قلبم، قراره احساساتمو لو بدم
شوگا: خب... چی بپرسم
ا/ت: حقیقت
شوگا: ا/ت، در حال حاضر کسیو دوس داری؟ منظورم اینکه عاشق کسی هستی؟
ا/ت: آ..ره
*۵ جفت چشم بزرگ شده از تعجب*
شوگا: اوه.... عجب آدن خوششانسی...
ا/ت: *لبخند*
شوگا: خب نمیخوای بگی کیه؟
ا/ت: ......
۲.۷k
۲۷ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.