ندگی بی رحمانه. part3
ندگی بی رحمانه. part3
*ویو کوک
داشتم مو هاشو ناز میکردم که دیدم بیدار شد امد من محکم بغل کرد و داشت گریه میکرد.
کوک: چیشده عزیزم؟؟؟
ا/ت: میشه من برم خونممم.(گریه)
کوک: نه نمیشه تو باید پیش خودم بمونی.(کمی داد)
ا/ت منو ول کردو رفت اونور و پشتشو کرد به من.
منم هی هولش دادم تا برگرده ولی هی باز بر میگشت منم رفتم بغلش کردم. در گوشش گفتم
کوک: از این کارا خوشم نمیادا پس بهتره تو بغلم بمومنی.
ا/ت بعد از حرفم دیگه گریه نکرد و خوابید.
*ویو ا/ت
بیدار شدم دیدم یک لباس خیلی خوشگل روی تخته منم پاشدم لباسامو عوض کردم و رفتم پایین دیدم کوک داره اشپزی میکنه و هیچ کس تو خونه نیست.
کوک: بیدار شدی عشقم.
چیییی عشقم امد سمتم منو بغل کرد و ولم کرد.
کوک: بیا بشین صبحونتو بخور.
صبونمونو خوردیم. من رفتم شروع کردم به ظرف شستن. کوک هم کمک کرد. کارامون تموم شد.
کوک: میخوای امروز بریم سینما. ساعت ۸
ا/ت: اره چه خوب.
کوک رفت و برامون بلیت گرفت.
ویو شب
ساعت ۷:۲۰
رفتم حموم موهامو حالت دادم. لباسامو پوشیدم و دیگع ساعت ۸ شده بود رفتم پایین دیدم کوک منتظر منه. رفتیم سوار ماشین کوک شدیم و رفتیم. وقتی داخل شدومو نشستیم فهمیدم فیلممون ژانرش عاشقانس.
*ویو کوک بعد از فیلم.
کوک: فیلم چطور بود خوشت امد؟؟
ا/ت: اره خوب بود ممنون عزیزم.
رفتیم تو ماشین نشستیم و راه افتادیم. ولی متوجه شدم که کوک یک راه دیگه رو میره.
ا/ت: این مسیر خونه نیستااا.
کوک: میدونم میخوام ببرمت یک جا.
رسیدیم من به منظره ایکه جلوم بود خیره شدم.
کوک: زیباست نه؟؟
ا/ت: اره خیلی.
کوک امد جلوم زانو زد. یک دفه یک جعبه از چیبش در اورد.
کوک: با من ازدواج میکنی؟؟
ا/ت: بلهههه.
بعد از گفتن بلع همدیگرو بوسی. دیم.
سوار ماشین شدیمو رفتیم خونه.
رفتم تو اتاقم و خوابیدم صبح بیدار شدم دییدمم..............
ادامه دارد.............
شرط دوکامنت. و ۵تا لایک
*ویو کوک
داشتم مو هاشو ناز میکردم که دیدم بیدار شد امد من محکم بغل کرد و داشت گریه میکرد.
کوک: چیشده عزیزم؟؟؟
ا/ت: میشه من برم خونممم.(گریه)
کوک: نه نمیشه تو باید پیش خودم بمونی.(کمی داد)
ا/ت منو ول کردو رفت اونور و پشتشو کرد به من.
منم هی هولش دادم تا برگرده ولی هی باز بر میگشت منم رفتم بغلش کردم. در گوشش گفتم
کوک: از این کارا خوشم نمیادا پس بهتره تو بغلم بمومنی.
ا/ت بعد از حرفم دیگه گریه نکرد و خوابید.
*ویو ا/ت
بیدار شدم دیدم یک لباس خیلی خوشگل روی تخته منم پاشدم لباسامو عوض کردم و رفتم پایین دیدم کوک داره اشپزی میکنه و هیچ کس تو خونه نیست.
کوک: بیدار شدی عشقم.
چیییی عشقم امد سمتم منو بغل کرد و ولم کرد.
کوک: بیا بشین صبحونتو بخور.
صبونمونو خوردیم. من رفتم شروع کردم به ظرف شستن. کوک هم کمک کرد. کارامون تموم شد.
کوک: میخوای امروز بریم سینما. ساعت ۸
ا/ت: اره چه خوب.
کوک رفت و برامون بلیت گرفت.
ویو شب
ساعت ۷:۲۰
رفتم حموم موهامو حالت دادم. لباسامو پوشیدم و دیگع ساعت ۸ شده بود رفتم پایین دیدم کوک منتظر منه. رفتیم سوار ماشین کوک شدیم و رفتیم. وقتی داخل شدومو نشستیم فهمیدم فیلممون ژانرش عاشقانس.
*ویو کوک بعد از فیلم.
کوک: فیلم چطور بود خوشت امد؟؟
ا/ت: اره خوب بود ممنون عزیزم.
رفتیم تو ماشین نشستیم و راه افتادیم. ولی متوجه شدم که کوک یک راه دیگه رو میره.
ا/ت: این مسیر خونه نیستااا.
کوک: میدونم میخوام ببرمت یک جا.
رسیدیم من به منظره ایکه جلوم بود خیره شدم.
کوک: زیباست نه؟؟
ا/ت: اره خیلی.
کوک امد جلوم زانو زد. یک دفه یک جعبه از چیبش در اورد.
کوک: با من ازدواج میکنی؟؟
ا/ت: بلهههه.
بعد از گفتن بلع همدیگرو بوسی. دیم.
سوار ماشین شدیمو رفتیم خونه.
رفتم تو اتاقم و خوابیدم صبح بیدار شدم دییدمم..............
ادامه دارد.............
شرط دوکامنت. و ۵تا لایک
۱.۶k
۰۹ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.