تمومش میکنیم
تمومش میکنیم
p: 3
تهیونگ: رفتم مدرسه ا.ت نیومده بود بعد چند دقیقه ناگهان لونا امد و اروم گفت
=میشه با ا.ت حرف بزنی حالش خوب نیست
_تو مگه دوستشی ..
لونا: خجالت کشیدم رفتم که ناگهان یکی از بچه ها با ترس امد داخل و گفت
*ا.ت... ا.ت...ا.ت.... مرده
_چی میگی کجا کی؟
*زیر زمین
تهیونگ: حس کردم قلبم وایساد بدو بدو رفتم زیر زمین ا.ت رو دیدم که خیلی بی جون نشسته بود نبضش نمیزد تقصیر من بود...اون فقط یه بچه بود فقط بخاطر من
*2ماه بعد*
تهیونگ: خب دیگه ادامه ندادم معلم بودن بدترین اتفاق زندگیم رو رقم زد نمیخاستم ادامه بدم منم رگم رو زدم
*پابان*
میدونم ریدم ولی خب میخاستم سریع تمومش کنم تا اشتباه کردیمو ادامه بدم
p: 3
تهیونگ: رفتم مدرسه ا.ت نیومده بود بعد چند دقیقه ناگهان لونا امد و اروم گفت
=میشه با ا.ت حرف بزنی حالش خوب نیست
_تو مگه دوستشی ..
لونا: خجالت کشیدم رفتم که ناگهان یکی از بچه ها با ترس امد داخل و گفت
*ا.ت... ا.ت...ا.ت.... مرده
_چی میگی کجا کی؟
*زیر زمین
تهیونگ: حس کردم قلبم وایساد بدو بدو رفتم زیر زمین ا.ت رو دیدم که خیلی بی جون نشسته بود نبضش نمیزد تقصیر من بود...اون فقط یه بچه بود فقط بخاطر من
*2ماه بعد*
تهیونگ: خب دیگه ادامه ندادم معلم بودن بدترین اتفاق زندگیم رو رقم زد نمیخاستم ادامه بدم منم رگم رو زدم
*پابان*
میدونم ریدم ولی خب میخاستم سریع تمومش کنم تا اشتباه کردیمو ادامه بدم
- ۲.۸k
- ۲۸ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط