تمومش کنیم
تمومش کنیم
p: 2
ویو ا.ت
رفتم داخل کلاس دیدم لونا رفته پیش بقیه نشسته راستش خب ناراحت شدم همه با مسخرگی بهم نگاه میکردن تهیونگ امد سر کلاس ناگهان تیام گفت
~واقعا استاد ج.ند.ه بودن یه شغله
-بله استاد فک کنم کاری که ا.ت میکنه همینه
+خفه شو
_چیه ا.ت خب راست میگه
+معلم ها اجازه دارن اینجوری با دانش اموزا حرف بزنن؟
*معلم یا شو.گر دد.ی
+مظورت رو نمیفهمم
٪خودشو میزنه به اون راه
*1 هفته بعد*
ا.ت: تهیونگ راجب خوابیدن به همه گفته بود واقعا روم نمیشد بیام مدرسه لونا هم ولم کرده بود مجبور بودم برم مدرسه رفتم مدرسه همون حرفای همیشگی رفتم بالا پشت بوم تهیونگ هم اونجا بود از اون طرف رفتم لب پرتگاه
_هوی چیکار میکنی
ا.ت: نگاش کردم ولی چیزی نگفتم
_کری؟ با توم
+میشه ول کنی
_اینجا نمیر برا من دردسر میشی
+هرجا دلم بخاد میمیرم
_من بهش فک کردم..نباید اونا رو به بقیه میگفتم
+میخای معدزت خواهی کنی؟ ـ
_اره من متاسفم
+نمیبخشمت...نمیبخشمت هیچوقت نمیبخشمت تو ریدی تو زندگیم حق با بزرگترا بود عشقو عاشقی همش چرته همش منو باش فک میکردم...
_بچه ها قطعش کنیم
ا.ت: دوربین مخفی بود همه باهمو زدن زیر خنده لونا هم میخندید...از همه متنفرم...اروم نشستم و گریه کردم
تهیونگ: رفتم خونه شب باید بار هامو تحویل میگرفتم گوشیمو باز کردم همش راجب ج.ن.د.گی ا.ت بود..یزره دلم براش سوخت رفتم داخل گالریم و عکسا و فیلمایی که با ا.ت گرفتم رو نگاه میکردم یکی از فیلما ا.ت داشت راجب اینکه میخاد یه ایدل بشه حرف میزد نمیدونم چرا احساس گناه کردم به فک این افتادم تمومش کنم
p: 2
ویو ا.ت
رفتم داخل کلاس دیدم لونا رفته پیش بقیه نشسته راستش خب ناراحت شدم همه با مسخرگی بهم نگاه میکردن تهیونگ امد سر کلاس ناگهان تیام گفت
~واقعا استاد ج.ند.ه بودن یه شغله
-بله استاد فک کنم کاری که ا.ت میکنه همینه
+خفه شو
_چیه ا.ت خب راست میگه
+معلم ها اجازه دارن اینجوری با دانش اموزا حرف بزنن؟
*معلم یا شو.گر دد.ی
+مظورت رو نمیفهمم
٪خودشو میزنه به اون راه
*1 هفته بعد*
ا.ت: تهیونگ راجب خوابیدن به همه گفته بود واقعا روم نمیشد بیام مدرسه لونا هم ولم کرده بود مجبور بودم برم مدرسه رفتم مدرسه همون حرفای همیشگی رفتم بالا پشت بوم تهیونگ هم اونجا بود از اون طرف رفتم لب پرتگاه
_هوی چیکار میکنی
ا.ت: نگاش کردم ولی چیزی نگفتم
_کری؟ با توم
+میشه ول کنی
_اینجا نمیر برا من دردسر میشی
+هرجا دلم بخاد میمیرم
_من بهش فک کردم..نباید اونا رو به بقیه میگفتم
+میخای معدزت خواهی کنی؟ ـ
_اره من متاسفم
+نمیبخشمت...نمیبخشمت هیچوقت نمیبخشمت تو ریدی تو زندگیم حق با بزرگترا بود عشقو عاشقی همش چرته همش منو باش فک میکردم...
_بچه ها قطعش کنیم
ا.ت: دوربین مخفی بود همه باهمو زدن زیر خنده لونا هم میخندید...از همه متنفرم...اروم نشستم و گریه کردم
تهیونگ: رفتم خونه شب باید بار هامو تحویل میگرفتم گوشیمو باز کردم همش راجب ج.ن.د.گی ا.ت بود..یزره دلم براش سوخت رفتم داخل گالریم و عکسا و فیلمایی که با ا.ت گرفتم رو نگاه میکردم یکی از فیلما ا.ت داشت راجب اینکه میخاد یه ایدل بشه حرف میزد نمیدونم چرا احساس گناه کردم به فک این افتادم تمومش کنم
۴۹۹
۲۱ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.