part18
#part18
عشق ممنوعه🚫❤️
(forbidden love) ♡
وی: فهمیدم که هنوز وقتش نیس که من و جینای با هم باشیم!
جینای: تا 5 دقیقه سکوت کرد و منم چیزی نگفتم! خسته شدم سکوت رو شکوندم و به تهیونگ گفتم: تهیونگ ببخشید که به احساساتت لطمه میزنم اما من تا اخر عمرم پیشت میمونم!
وی: باشه. بیا برسونمت خونه!
جینای: نه لازم نیست!
وی: نه تو بدون اجازه من جایی نمیری و الانم دیر وقته (ساعت: 12:48)!
جینای: با تهیونگ سوار ماشینش شدیم!
وی: دستای جینای رو گرفتم خیلی گرم بود!
جینای: دستای تهیونگ خیلی دوست داشتنی بود!
عشق ممنوعه🚫❤️
(forbidden love) ♡
وی: فهمیدم که هنوز وقتش نیس که من و جینای با هم باشیم!
جینای: تا 5 دقیقه سکوت کرد و منم چیزی نگفتم! خسته شدم سکوت رو شکوندم و به تهیونگ گفتم: تهیونگ ببخشید که به احساساتت لطمه میزنم اما من تا اخر عمرم پیشت میمونم!
وی: باشه. بیا برسونمت خونه!
جینای: نه لازم نیست!
وی: نه تو بدون اجازه من جایی نمیری و الانم دیر وقته (ساعت: 12:48)!
جینای: با تهیونگ سوار ماشینش شدیم!
وی: دستای جینای رو گرفتم خیلی گرم بود!
جینای: دستای تهیونگ خیلی دوست داشتنی بود!
۷۹۵
۰۵ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.