پارت ششم
پارت ششم
از زبان جیمین
به بادیگارد ها گفتم که می چا رو ببرن فعلا تو سالن تا اتاقش رو آماده کنن
( بچه از این به بعد - الامت جیمین = می چا هستش )
از زبان می چا
بادیگارد ها منو به سمت سالن بردن
😏فکر کردن من الکی معروف ترین پلیس کره شدم
فعلا همین جوری پیش میرم تا یه ماه دیگه ولی خیلی خوشگل بود ( پس چی فکر میکنی جیمین خیلی خوشگله )
بادیگارد ها اومدن و گفتن اتاقتون امادست رفتم دیدم همچی سیاه سفیده
رفتم پایین که اون مرده رو ببینم که یکی از بادیگارد ها رو دیدم و گفتم ببخشید رئیس تون کجاست گفت که تو آشپزخونه لطفا بزارین بهشون بگم که شما کارشون دارید
از زبان جیمین
به بادیگارد ها گفتم که می چا رو ببرن فعلا تو سالن تا اتاقش رو آماده کنن
( بچه از این به بعد - الامت جیمین = می چا هستش )
از زبان می چا
بادیگارد ها منو به سمت سالن بردن
😏فکر کردن من الکی معروف ترین پلیس کره شدم
فعلا همین جوری پیش میرم تا یه ماه دیگه ولی خیلی خوشگل بود ( پس چی فکر میکنی جیمین خیلی خوشگله )
بادیگارد ها اومدن و گفتن اتاقتون امادست رفتم دیدم همچی سیاه سفیده
رفتم پایین که اون مرده رو ببینم که یکی از بادیگارد ها رو دیدم و گفتم ببخشید رئیس تون کجاست گفت که تو آشپزخونه لطفا بزارین بهشون بگم که شما کارشون دارید
۳.۸k
۱۳ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.