رمان فیک‹میکاپ آرتیست من›🤍
رمان فیک‹میکاپ آرتیست من›🤍
پارت³
_________________________________________________________
اومد که بلند شه بره یهو برگشت سمتم منم داشتم وسایلمو جمع میکردم و از پشت سرم گفت
_میشه این کنسرتمو ببینی؟؟
+گفتم چی؟ نه من باید برم ممنون
_حالا بخاطر من بمون توی ردیف اول روبه روی خودم بهت جا میدم خوبه؟
+گفتم باشه
دستمو گرفت و منو برد و نشون اونجا
_بعد از اجرا برو همونجایی که میکاپم کردی و منتظرم باش
+چرا؟؟
_سوپرایزه من باید برم
رفت و اجرا شروع شد کل زمان نگاهش روی من بود و میرقصید و میخوند فک کنم کم کم دارم عاشقش میشم🤭
رفتم همونجایی ک گفته بود و منتظرش شدم. و بالاخره اومدن با پسرا.
+اجراتون عالی بود پسرا واقای جیمین میشه بگید کارتون چی بود؟؟
_اها بله میشه دعوتم و قبول کنید و بیایین بامن شهر بازی؟؟
+اصن هنگ بودم که یک دسته گل داد دستم و گفتم باشه ولی ..
__ولی و اما و .. ندارم باید بیایی و زمانشو میگم و اماده باش میام دنبالت
+اومدم بگم نه نمیخواد رفت و گفت همین که گفتم.
منم خوشحال رفتم توی خونه و خوابم برد...
صبح بلند شدم کارای لازمو انجام دادم و رفتم حموم بعدش ماسک ورقه ای گذاشتم و در همین زمان ناهارمو خوردم. روتین پوستیمو انجام دادم و بعدش رفتم ارایش کمی کردم و یه پیراهن تا روی زانو پوشیدم.که زنگ زد و گفت بیا من رسیدم.
رفتم سوار ماشینش شدم و سلام کردم
+میشه بگید قراره بریم کدوم شهربازی و..
_اول رسمی حرف نزن و بعدشم میریم شهربازی (یه جایی دیگه😂)
+وایی باشه جیمین خوبه؟؟😂
_گفت اره الان بهتره.
سوار ترن هوایی شدیم که خیلیی بالا بود وقتی که از بالا میخواتیسم باییم پایین گفت
_ا/ت دوست دارممم
+چیی؟
_ا/ت دوست دارممم
من هنگ کرده بودم واقعا مگه میشه؟؟
اومدیم پایین که سریع رفتیم اب خوردیمو
+تو واقعا منو دوست داری؟
_اره پس چی دروغ گفتم؟نظر تو چیه؟
+خب من ...من...خبب..
_خب تو چی؟ تو منو دوست نداری؟ یکی دیگرو دوست داری؟؟
داشت از حسودی میمرد که بغلش کردم و گفتم
+منم دوست دارمم
_بیا پایین ببینم.
اومدم پایین و
_گونمو بوسید و میشه از این به بعد منو به عنوان دوست پسرتون بپذیرید؟؟
+بله 🫠
..
پارت³
_________________________________________________________
اومد که بلند شه بره یهو برگشت سمتم منم داشتم وسایلمو جمع میکردم و از پشت سرم گفت
_میشه این کنسرتمو ببینی؟؟
+گفتم چی؟ نه من باید برم ممنون
_حالا بخاطر من بمون توی ردیف اول روبه روی خودم بهت جا میدم خوبه؟
+گفتم باشه
دستمو گرفت و منو برد و نشون اونجا
_بعد از اجرا برو همونجایی که میکاپم کردی و منتظرم باش
+چرا؟؟
_سوپرایزه من باید برم
رفت و اجرا شروع شد کل زمان نگاهش روی من بود و میرقصید و میخوند فک کنم کم کم دارم عاشقش میشم🤭
رفتم همونجایی ک گفته بود و منتظرش شدم. و بالاخره اومدن با پسرا.
+اجراتون عالی بود پسرا واقای جیمین میشه بگید کارتون چی بود؟؟
_اها بله میشه دعوتم و قبول کنید و بیایین بامن شهر بازی؟؟
+اصن هنگ بودم که یک دسته گل داد دستم و گفتم باشه ولی ..
__ولی و اما و .. ندارم باید بیایی و زمانشو میگم و اماده باش میام دنبالت
+اومدم بگم نه نمیخواد رفت و گفت همین که گفتم.
منم خوشحال رفتم توی خونه و خوابم برد...
صبح بلند شدم کارای لازمو انجام دادم و رفتم حموم بعدش ماسک ورقه ای گذاشتم و در همین زمان ناهارمو خوردم. روتین پوستیمو انجام دادم و بعدش رفتم ارایش کمی کردم و یه پیراهن تا روی زانو پوشیدم.که زنگ زد و گفت بیا من رسیدم.
رفتم سوار ماشینش شدم و سلام کردم
+میشه بگید قراره بریم کدوم شهربازی و..
_اول رسمی حرف نزن و بعدشم میریم شهربازی (یه جایی دیگه😂)
+وایی باشه جیمین خوبه؟؟😂
_گفت اره الان بهتره.
سوار ترن هوایی شدیم که خیلیی بالا بود وقتی که از بالا میخواتیسم باییم پایین گفت
_ا/ت دوست دارممم
+چیی؟
_ا/ت دوست دارممم
من هنگ کرده بودم واقعا مگه میشه؟؟
اومدیم پایین که سریع رفتیم اب خوردیمو
+تو واقعا منو دوست داری؟
_اره پس چی دروغ گفتم؟نظر تو چیه؟
+خب من ...من...خبب..
_خب تو چی؟ تو منو دوست نداری؟ یکی دیگرو دوست داری؟؟
داشت از حسودی میمرد که بغلش کردم و گفتم
+منم دوست دارمم
_بیا پایین ببینم.
اومدم پایین و
_گونمو بوسید و میشه از این به بعد منو به عنوان دوست پسرتون بپذیرید؟؟
+بله 🫠
..
۴.۶k
۳۰ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.