یاد آن روزی که آغوشت برایم کلبه احساس بود
یاد آن روزی که آغوشت برایم کلبه احساس بود
گونه ات جز برلبم بر هر لبی حَساس بود
یاد آن روزی که نامم را قسم می خوردی و
نام من در حدّ نام ِ حضرتِ عباس بود
هدیه هر صبح ِ تو صد بوسه از کنجِ لبَت
هدیه های من به تو تک شاخه های یاس بود
آینه با آن صداقت پیش ما جاخُورده بود
عشق مردم شیشه ،اما عشق ما الماس بود
بی ریا بودیم و حرف دیگران بی مایه بود
عشق ما عاری ز شکُ وخالی از وَسواس بود
عکس ها را زیر باران ،زیر ِ چتر انداختیم
شاهد آن لحظه های ناب مان عکاس بود
عشق صد فرهاد را نسبت به من می دادی و
عشق تو با عشقِ شیرین قابل ِ مقیاس بود
گونه ات جز برلبم بر هر لبی حَساس بود
یاد آن روزی که نامم را قسم می خوردی و
نام من در حدّ نام ِ حضرتِ عباس بود
هدیه هر صبح ِ تو صد بوسه از کنجِ لبَت
هدیه های من به تو تک شاخه های یاس بود
آینه با آن صداقت پیش ما جاخُورده بود
عشق مردم شیشه ،اما عشق ما الماس بود
بی ریا بودیم و حرف دیگران بی مایه بود
عشق ما عاری ز شکُ وخالی از وَسواس بود
عکس ها را زیر باران ،زیر ِ چتر انداختیم
شاهد آن لحظه های ناب مان عکاس بود
عشق صد فرهاد را نسبت به من می دادی و
عشق تو با عشقِ شیرین قابل ِ مقیاس بود
۱.۳k
۰۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.