یاد آن روزی که آغوشت برایم کلبه احساس بود

یاد آن روزی که آغوشت برایم کلبه احساس بود
گونه ات جز برلبم  بر هر لبی  حَساس بود

یاد آن روزی که  نامم را قسم می خوردی و
نام من در حدّ نام ِ  حضرتِ  عباس بود

هدیه هر صبح ِ تو صد بوسه از کنجِ لبَت
هدیه های من به تو تک شاخه های یاس بود

آینه  با آن  صداقت پیش ما  جاخُورده بود
عشق مردم شیشه ،اما عشق ما الماس بود

بی ریا بودیم و حرف دیگران بی مایه بود
عشق ما عاری ز شکُ وخالی از وَسواس بود

عکس ها را زیر باران  ،زیر ِ چتر انداختیم
شاهد آن لحظه های ناب مان عکاس بود

عشق صد فرهاد را نسبت به من می دادی و
عشق تو با عشقِ  شیرین قابل ِ مقیاس بود
دیدگاه ها (۰)

🌹#حکایتروزی مردی به نزد عارفی  آمد که بسیار عبادت می کرد و د...

‍ 🌾🌿🌾🌺🌺اللهم اهل الکبریا و العظمه واهل الجود والجبروت واهل ا...

شوال هلالش چو به اثبات رسیده استیاران، رمضان رفت که امشب شب ...

🌷عید فطر آمد و ماه رمضان گشت تمام🌷بر شما همسفران سفر روزه سل...

تکپارتی دوباره باهم بذر عشقمون رو میکاریم …ایرپادت رو داخل گ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط