مست تمام آمده است بر در من نیم شب

مست تمام آمده است بر در من نیم شب
آن بت خورشید روی و آن مه یاقوت لب

کوفت به آواز نرم حلقهٔ در کای غلام
گفتم کاین وقت کیست بر در ما ای عجب

گفت منم آشنا گرچه نخواهی صداع
گفت منم میهمان گرچه نکردی طلب

او چو در آمد ز در بانگ برآمد ز من
کانیت شکاری شگرف وینت شبی بوالعجب

کردم برجان رقم شکر شب و مدح می
کامدن دوست را بود ز هر دو سبب

گرنه شبستی رخش کی شودی بی‌نقاب
ورنه میستی سرش کی شودی پر شغب

گفتم اگرچه مرا توبه درست است لیک
درشکنم طرف شب با تو به شکر طرب

گفتم کز بهر خرج هدیه پذیرد ز من
عارض سیمین تو این رخ زرین سلب

گفت که خاقانیا روی تو زرفام نیست
گفتم معذور دار زر ننماید به شب


خاقانی
دیدگاه ها (۱)

کار عشق از وصل و هجران درگذشتدرد ما از دست درمان درگذشتکار، ...

در این عهد از وفا بوئی نمانده استبه عالم آشنارویی نمانده است...

دل میخواد

آخرهفته تون پرازبهترین ها🍃 🌸 بهترین رزق وروزی بهترین دلخوشیب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط