عشق بی پایان پارت18
عشق بی پایان پارت18
بیخیال شونه ای بالا انداختم و خارج شدم
داشتم لباسامو عوض میکردم ک یه پرستار با خوش رویی اومد گفت
: سلام مامان کوچولو!
بهت زده نگاش میکردم ک ادامه داد
: باباش بهت نگفته؟
دستاشو رو دهنش گذاشت و اروم لب زد
: حتما میخواسته سوپرایزت کنه
تختو مرتب کرد و رفت بیرون ک پشت سرش جیمز وارد شد
+تو ک هنوز اماده نشدی؟
یالا بجنب علاف تو ک نیستم
هنوز تو شک حرف پرستار بودم ک با بشکن جیمز به خودم اومدم
+با توام گفتم راه بیوفت
_اخ سرم گیج میره..!
با نگرانی بهم گفت
+حالت خوبه؟! چیزیت نیست
میخوای یه شب دیگه نگهت دارن
_نه خوبم بریم
+ باید یه شب دیگه نگت دارن
_نگرانمی؟!
پلاستیک دارو هارو تو دستش جا بع جا کرد و گفت
+نگران تو نیستم نگران بچمم
ته دلم خالی شد و دنبالش راه افتادم
پشت ترافیک مونده بودیم
دستامو روی شکمم گذاشتم و گفتم
_چند ماهه؟!
+چیو چند ماهه؟
_چند ماهه باردارم
+اها ۱ماه
به شکمم نگاه کردم و لب زدم
_حاصل نحس ترین شب زندگ..
با پشت دست چنان کوبید تو دهنم ک مزه خون رو احساس کردم
+نحس ترین شب زندگیت با منه؟
بغضمو قورت دادم ک ادامه داد
+یا شبی ک منه بی قیرته ک باید زنمو زیر اینو اون ببینم
_ازت متنفرم
+خوبه تنها وجه مشتکرمون همینه..
وقتی رسیدیم عمارت رایا تو حیاط منتظر بود وقتی منو دید ناگاه شروع به گریه کرد
و دوید سمتم
بیخیال شونه ای بالا انداختم و خارج شدم
داشتم لباسامو عوض میکردم ک یه پرستار با خوش رویی اومد گفت
: سلام مامان کوچولو!
بهت زده نگاش میکردم ک ادامه داد
: باباش بهت نگفته؟
دستاشو رو دهنش گذاشت و اروم لب زد
: حتما میخواسته سوپرایزت کنه
تختو مرتب کرد و رفت بیرون ک پشت سرش جیمز وارد شد
+تو ک هنوز اماده نشدی؟
یالا بجنب علاف تو ک نیستم
هنوز تو شک حرف پرستار بودم ک با بشکن جیمز به خودم اومدم
+با توام گفتم راه بیوفت
_اخ سرم گیج میره..!
با نگرانی بهم گفت
+حالت خوبه؟! چیزیت نیست
میخوای یه شب دیگه نگهت دارن
_نه خوبم بریم
+ باید یه شب دیگه نگت دارن
_نگرانمی؟!
پلاستیک دارو هارو تو دستش جا بع جا کرد و گفت
+نگران تو نیستم نگران بچمم
ته دلم خالی شد و دنبالش راه افتادم
پشت ترافیک مونده بودیم
دستامو روی شکمم گذاشتم و گفتم
_چند ماهه؟!
+چیو چند ماهه؟
_چند ماهه باردارم
+اها ۱ماه
به شکمم نگاه کردم و لب زدم
_حاصل نحس ترین شب زندگ..
با پشت دست چنان کوبید تو دهنم ک مزه خون رو احساس کردم
+نحس ترین شب زندگیت با منه؟
بغضمو قورت دادم ک ادامه داد
+یا شبی ک منه بی قیرته ک باید زنمو زیر اینو اون ببینم
_ازت متنفرم
+خوبه تنها وجه مشتکرمون همینه..
وقتی رسیدیم عمارت رایا تو حیاط منتظر بود وقتی منو دید ناگاه شروع به گریه کرد
و دوید سمتم
۲.۶k
۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.