•وقتی برای اولین بار...•
•وقتی برای اولین بار...•
🦌 #هیسونگ 🦌
_بیا فیلم شروع شدددددد
&اومدمممم
سریع پاپ کرنی که درست کرده بودی رو از اشپزخونه برداشتی و به سمت هیسونگ رفتی تا کنارش بشینی و باهمدیگه فیلم ببینید..
_از این فیلم خیلی تعریف کردنا
&جدی..پس حتما خیلی خوبه
لبخندی زدی و پام کرن رو به سمتش گرفتی تا همزمان با فیلم دیدن بخورید
.
.
تقریبا وسط های فیلم بود که نقش های اصلی فیلم به همدیگه رسیدن و شروع به بوسیدت همدیگه کردن و حالا شما دوتا..خجالت زده داشتید به در و دیوار نگاه میکردید..
&عه من نمیدونستم سقف سفید رنگ بود
_گل های فرش چه خوشگله..
هردوتاتون شروع به خندیدن کرد ولی از اونجایی که تاحالا با هیسونگ بیشتر از بغل پیش نرفته بودید هیچوقت طعم لباشو حس نکرده بودی
_چیزه ام..من نمیدونستم عاشقانه هم داره...
&ها؟ نه نه اشکالی نداره خب..
تو اون موقعیت لپ هات قرمز شده و همش سرت پایین بود تا اینکه هیسونگ شجاعتش رو پیدا کرد و چونتو گرفت تا بهش نگاه کنی
_هوم..میخوای ما هم..؟
&ما هم چی..؟
میدونستی منظورش چیه ولی سعی کردی یکم اذیتش کنی
_ام..
همینطور که با چشمای قشنگش بهت خیره شده بود و تمام اجزای صورتت رو بررسی میکرد نگاهش روی لب هات قفل شد
_عاشقتم..ا/ت خیلی زیاد..
با شنیدن حرفش لبخندی زدی که اینبار آروم صورتش رو بهت نزدیکتر کرد
_اجازه هست؟
سرت رو به علامت تایید تکون دادی که لب های نرمش رو روی لب هات گذاشت و بوسه ی آروم اما طولانی رو شروع کرد..
و این بود اولین و خاطره انگیز ترین بوسه ای که تاحالا باهم داشتید~
اخرشم به خوبی و خوشی باهم زندگی کردید و تموم شد😂
هایجین~❥
🦌🦌🦌🦌🦌🦌🦌🦌🦌🦌🦌🦌🦌🦌🦌
#سناریو #لی_هیسونگ #انهایپن #کیپاپ
#سناریو_انهایپن #وانشات #فیکشن #فیک
#kpop #سریال #فیلم #بوسه #Enhypen #fic #lee_Heesung
🦌 #هیسونگ 🦌
_بیا فیلم شروع شدددددد
&اومدمممم
سریع پاپ کرنی که درست کرده بودی رو از اشپزخونه برداشتی و به سمت هیسونگ رفتی تا کنارش بشینی و باهمدیگه فیلم ببینید..
_از این فیلم خیلی تعریف کردنا
&جدی..پس حتما خیلی خوبه
لبخندی زدی و پام کرن رو به سمتش گرفتی تا همزمان با فیلم دیدن بخورید
.
.
تقریبا وسط های فیلم بود که نقش های اصلی فیلم به همدیگه رسیدن و شروع به بوسیدت همدیگه کردن و حالا شما دوتا..خجالت زده داشتید به در و دیوار نگاه میکردید..
&عه من نمیدونستم سقف سفید رنگ بود
_گل های فرش چه خوشگله..
هردوتاتون شروع به خندیدن کرد ولی از اونجایی که تاحالا با هیسونگ بیشتر از بغل پیش نرفته بودید هیچوقت طعم لباشو حس نکرده بودی
_چیزه ام..من نمیدونستم عاشقانه هم داره...
&ها؟ نه نه اشکالی نداره خب..
تو اون موقعیت لپ هات قرمز شده و همش سرت پایین بود تا اینکه هیسونگ شجاعتش رو پیدا کرد و چونتو گرفت تا بهش نگاه کنی
_هوم..میخوای ما هم..؟
&ما هم چی..؟
میدونستی منظورش چیه ولی سعی کردی یکم اذیتش کنی
_ام..
همینطور که با چشمای قشنگش بهت خیره شده بود و تمام اجزای صورتت رو بررسی میکرد نگاهش روی لب هات قفل شد
_عاشقتم..ا/ت خیلی زیاد..
با شنیدن حرفش لبخندی زدی که اینبار آروم صورتش رو بهت نزدیکتر کرد
_اجازه هست؟
سرت رو به علامت تایید تکون دادی که لب های نرمش رو روی لب هات گذاشت و بوسه ی آروم اما طولانی رو شروع کرد..
و این بود اولین و خاطره انگیز ترین بوسه ای که تاحالا باهم داشتید~
اخرشم به خوبی و خوشی باهم زندگی کردید و تموم شد😂
هایجین~❥
🦌🦌🦌🦌🦌🦌🦌🦌🦌🦌🦌🦌🦌🦌🦌
#سناریو #لی_هیسونگ #انهایپن #کیپاپ
#سناریو_انهایپن #وانشات #فیکشن #فیک
#kpop #سریال #فیلم #بوسه #Enhypen #fic #lee_Heesung
۱۴.۱k
۲۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.