زیبا ترین رویا p25
زیبا ترین رویا p25
صبح:
ویو ا.ت:
از خواب که بیدار شدم هوا زیاد سرد نبود از تو پنجره نگاهی به هوا انداختم زیاد سرد نبود و گرم نبود خیلی خوشحال بودم که امروز رو یخ نمیزنم خلاثه رفتم wc کارهای لازم رو کردم یهو دیدم بله پریودم یااااا الان من توی یه سفر پر از هیجان باید پریود بشممم انگشتم رو 🖕🏻کردم و رفتم به پد بیناموسی برداشتم ابروهام رو هم بود دلم میخواست بزنم زیر گریه و بگم "من نمیخوام پریود باشممم" ولی چون همه بودن نگفتم خواستم بستهی پد رو پیدا کنم تا اینکه تو چمدونم پیداش کردم خواستم بازش کنم تا اینکه در باز شد فکر کردم لیاس
ا.ت:باورت میشهههه من پریودممم😭*گریه الکیی حرصی
تا ابنکه سرمو آوردم بالا دیدم کوک متعجب نگام میکنع
سریع بستهی پدی که دستم بود رو پشت سرم قایم کردم و
ا.ت:شوخی...کردم*هول هولی
تا ابنکه کوک یه خندهی کوتاهی زد و در رو بست داشتم از خجالت ذوب میشدم یااا خاک تو یرم کنن الا بهتره برم پد بپوشم تا با خون یکسان نشدم زود رفتم پوشیدمش رفتم پایین دیدم کوک اونجا منو دید و ریز ریز میخنده سریع دستم رو گذاشتم رو صورتم گوجه سده بودمممم نمیتونستم نگاش کنم وقعا چرااا رفتم صبونه بخورم اما اما کوک باید پیشم مینشست چون همه نشسته بودن کوک هنوزم داشت میخندید
تهیونگ:بگو ماهم بخندیم
کوک:😂هیچی هیچی
ا.ت:هیچی نشده فقط من سوتی دادم😑✌
کوک تا حرفم رو شنید پاره شد
لیا:چیشد جلوش گوزیدی؟؟؟
ا.ت:نه یچی دیگس بیا دم گوشت بگم....پچپچپچ
لیا:🤣🤣🤣
ا.ت:بخند خودتم تاریخش فرداس
لیا:😐
به هر حال صبونه هامون رو خوردیم بعدش رفتیم لباسامون رو عوض کردیم(اسلاید ۲ لباس ا.ت) رفتیم بیرون
کوک:بریم شهر بازی
تا اینکه حس کردم پریودم مثل شاش ریخت
ا.ت:اَه حالم بهم خورد*بالا آوردن الکی
کوک:شهر بازی که خوبههه
ا.ت:منظورم این نبود
جونگکی:هااا تو پِ...
لیا با گذاشتن دستش رو دهنش نزاشت بقیهی حرفاش رو بزنه
ا.ت:لطفا روبرو ی پسرا نگو
رفتیم شهر بازی رفتیم یه سوار .... (اسمش رو یادم نیس) سوار شدیم من که کوک کنارم بود تا اینکه حرکت کرد منم که ترسیدم از جام در بیام سریع کوک رو سفت محکممم خیلییی محکم بغل کردم
ا.ت:*جیغ
دوستام همشون به کارم میخندیدن
ا.ت:*جیغ*نههههه*جیییغ*من نمبخوام گورمو ایجا گممم کنممم*جییییییغ فرا بنفش
تا اینکه وایساد یه نفس عمیقی کشیدم حالم خوب نبود پاهام میلرزید نمیتونستم راه برم تا اینکه پاهام پیچ خورد افتادم کسی که جلوم بود بله کوک بود
ویو کوک:
ا.ت اینقدر جیع کشید حالش بد شد و افتاد روم منم که اشتباهی از باسنش گرفتم و یا اون یکی دستم سینهشو گرفتم همه متعجب نگامون میکردن
همشون:😳
ا.ت:عع چرا به اونجام دست میزنییی*گوجه
کوک:ببخشید دستم خورد میخواستم نجاتت بدم وگرنه سرت میشکست
صبح:
ویو ا.ت:
از خواب که بیدار شدم هوا زیاد سرد نبود از تو پنجره نگاهی به هوا انداختم زیاد سرد نبود و گرم نبود خیلی خوشحال بودم که امروز رو یخ نمیزنم خلاثه رفتم wc کارهای لازم رو کردم یهو دیدم بله پریودم یااااا الان من توی یه سفر پر از هیجان باید پریود بشممم انگشتم رو 🖕🏻کردم و رفتم به پد بیناموسی برداشتم ابروهام رو هم بود دلم میخواست بزنم زیر گریه و بگم "من نمیخوام پریود باشممم" ولی چون همه بودن نگفتم خواستم بستهی پد رو پیدا کنم تا اینکه تو چمدونم پیداش کردم خواستم بازش کنم تا اینکه در باز شد فکر کردم لیاس
ا.ت:باورت میشهههه من پریودممم😭*گریه الکیی حرصی
تا ابنکه سرمو آوردم بالا دیدم کوک متعجب نگام میکنع
سریع بستهی پدی که دستم بود رو پشت سرم قایم کردم و
ا.ت:شوخی...کردم*هول هولی
تا ابنکه کوک یه خندهی کوتاهی زد و در رو بست داشتم از خجالت ذوب میشدم یااا خاک تو یرم کنن الا بهتره برم پد بپوشم تا با خون یکسان نشدم زود رفتم پوشیدمش رفتم پایین دیدم کوک اونجا منو دید و ریز ریز میخنده سریع دستم رو گذاشتم رو صورتم گوجه سده بودمممم نمیتونستم نگاش کنم وقعا چرااا رفتم صبونه بخورم اما اما کوک باید پیشم مینشست چون همه نشسته بودن کوک هنوزم داشت میخندید
تهیونگ:بگو ماهم بخندیم
کوک:😂هیچی هیچی
ا.ت:هیچی نشده فقط من سوتی دادم😑✌
کوک تا حرفم رو شنید پاره شد
لیا:چیشد جلوش گوزیدی؟؟؟
ا.ت:نه یچی دیگس بیا دم گوشت بگم....پچپچپچ
لیا:🤣🤣🤣
ا.ت:بخند خودتم تاریخش فرداس
لیا:😐
به هر حال صبونه هامون رو خوردیم بعدش رفتیم لباسامون رو عوض کردیم(اسلاید ۲ لباس ا.ت) رفتیم بیرون
کوک:بریم شهر بازی
تا اینکه حس کردم پریودم مثل شاش ریخت
ا.ت:اَه حالم بهم خورد*بالا آوردن الکی
کوک:شهر بازی که خوبههه
ا.ت:منظورم این نبود
جونگکی:هااا تو پِ...
لیا با گذاشتن دستش رو دهنش نزاشت بقیهی حرفاش رو بزنه
ا.ت:لطفا روبرو ی پسرا نگو
رفتیم شهر بازی رفتیم یه سوار .... (اسمش رو یادم نیس) سوار شدیم من که کوک کنارم بود تا اینکه حرکت کرد منم که ترسیدم از جام در بیام سریع کوک رو سفت محکممم خیلییی محکم بغل کردم
ا.ت:*جیغ
دوستام همشون به کارم میخندیدن
ا.ت:*جیغ*نههههه*جیییغ*من نمبخوام گورمو ایجا گممم کنممم*جییییییغ فرا بنفش
تا اینکه وایساد یه نفس عمیقی کشیدم حالم خوب نبود پاهام میلرزید نمیتونستم راه برم تا اینکه پاهام پیچ خورد افتادم کسی که جلوم بود بله کوک بود
ویو کوک:
ا.ت اینقدر جیع کشید حالش بد شد و افتاد روم منم که اشتباهی از باسنش گرفتم و یا اون یکی دستم سینهشو گرفتم همه متعجب نگامون میکردن
همشون:😳
ا.ت:عع چرا به اونجام دست میزنییی*گوجه
کوک:ببخشید دستم خورد میخواستم نجاتت بدم وگرنه سرت میشکست
۴.۸k
۳۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.