عطر تلخ

"عطر تلخ"

اینار تنها رفتم به کافه ای که
با شروع اومدن تو افتتاح شده بود.
کافه مثل همیشه شلوغ بود ؛
طبق عادت قبل
اول از پنجره رنگی کافه
داخل رو نگاه کردم ببینم اومدی یا نه ؟
میز همیشگی رو دیدم.
..
اینبار اما خالی ...
رفتم سر میز نشستم.
کافه برام بوی قهوه تازه نمیداد!
بوی تو همه جا پخش شده بود ...
بوی همون گلی که سر هر قرار تو دستمون بود؛
کافه چی اومد؛
لیست سفارش و نشونم داد.
گفتم دوتا از همون همیشگی.
گفت شما که یک نفرید!!
گفتم منتظرم....
..
ولی اینبار کافه چی همان آدم همیشگی نبود

تمام دستهایش پر از عطر تو بود...


#پسرفت_های_خاکستری_مغز_من

#علیرضا_فرد
دیدگاه ها (۲)

دیگه حرفی از اینکه هنوزم دوسم داری نزن...

صبح که میاید باید خورشید را بوسید! باید فرصت تماشای دوباره ا...

"تنهایی"گاهی وقتا دلم تنگ ، دل تنگی میشه وقتی که عقربه های س...

پوسته جدید تلم از موبوپلاس دان کردم خیلی باحاله یه عالم پوست...

پارت ۷۴ فیک ازدواج مافیایی

پارت ۶تق تق تق(مثلا صدای دره)نامی. کیه(سرد)منم بابا میشم بیا...

ـבو پـآرتـےآ؋ــتـآب گـرבونپآرت : ۱یه قرار بودکایلی از کوک خو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط