تک پارتی
تک پارتی
وقتی دعواتون شده و تو رفتی بار و میاد میبرتت و...
سلام من ا.ت ام ۲۳ سالمه و با جونکوک ازدواج کردم سه سال میشه ولی دیشب باهاش دعوام شد اخه خیلی دیر میاد خونه الانم رفته شرکت
ویو ا.ت ساعت ۱۸:۰۰
نشسته بودم رو مبل تو گوشی ایم بودم که پیامی از دوستم دریافت کردم
لونا= ا.ت میای بریم بار؟
ایده خوبه ها اینجوری جونکوک و حرص میدم پس بهش گفتم که ساعت هفت بیاد دنبال و پاشدم و لباس پوشیدم ( اگه حسش بیاد عکسشو میزاره 😂) و موهام رو بستم و میکاپ کردم بعد تو ایینه به خودم نگاه کردم
خیلی خوشگل شده بودم
پرش زمانی بار
نیم ساعت از ورودمون به بار میگزره و من کاملا مست ام وایستاده بودم که دست یکی رو روی شونم حس کردم و برگشتم سمتش وقتی کوک رو دیدم رسما بدنم یخ زد و باخودم گفتم ( وای دختر بدبخت شدی فاتحت رو بخون) بعد کوک دستمو گرفت و سوار ماشینم کرد انقدر دستمو محکم گرفته بود که جاش کبود شده بود وقتی سوار ماشین شد دستشو گزاشت رو پام و ماشین رو روشن کرد با گذشته هر یه ثانیه دستش بیشتر به سوراخم نزدیک میشد که بعد چند دقیقه انگشتشو توم کرد و باعث شد ناله کنم با شنید صدای ناله ام لبخندی زد و انگشتش رو دراورد بعد بیست مین رسیدم خونه دستمو گرفت و بردم تو اتاق پرتم کرد رو تخت و دستام رو به تخت بست لباسمو تو تنم پاره کرد و گفت = بیب قرار نبود امشب زیاد درد بکشی ولی خودت خواستی بعد این حرف لباسای خودش رو دراورد جفتمون لخت بودیم که شروع کرد به دست کشید رو بدنم و بعد چند ثانیه یه تا انگشت واردم کرد و من از درد فقط ناله مبکردم بعدش دیکشو واردم کرد و من از درد فقط جیغ میکشیدم
(فردا صبح)
باخوردن نور خورشید به چشمام بیدار شدم تو بغل کوک بودم دردم کمتر شده بود
نظرتون؟
حمایت یادتون نره... :)
وقتی دعواتون شده و تو رفتی بار و میاد میبرتت و...
سلام من ا.ت ام ۲۳ سالمه و با جونکوک ازدواج کردم سه سال میشه ولی دیشب باهاش دعوام شد اخه خیلی دیر میاد خونه الانم رفته شرکت
ویو ا.ت ساعت ۱۸:۰۰
نشسته بودم رو مبل تو گوشی ایم بودم که پیامی از دوستم دریافت کردم
لونا= ا.ت میای بریم بار؟
ایده خوبه ها اینجوری جونکوک و حرص میدم پس بهش گفتم که ساعت هفت بیاد دنبال و پاشدم و لباس پوشیدم ( اگه حسش بیاد عکسشو میزاره 😂) و موهام رو بستم و میکاپ کردم بعد تو ایینه به خودم نگاه کردم
خیلی خوشگل شده بودم
پرش زمانی بار
نیم ساعت از ورودمون به بار میگزره و من کاملا مست ام وایستاده بودم که دست یکی رو روی شونم حس کردم و برگشتم سمتش وقتی کوک رو دیدم رسما بدنم یخ زد و باخودم گفتم ( وای دختر بدبخت شدی فاتحت رو بخون) بعد کوک دستمو گرفت و سوار ماشینم کرد انقدر دستمو محکم گرفته بود که جاش کبود شده بود وقتی سوار ماشین شد دستشو گزاشت رو پام و ماشین رو روشن کرد با گذشته هر یه ثانیه دستش بیشتر به سوراخم نزدیک میشد که بعد چند دقیقه انگشتشو توم کرد و باعث شد ناله کنم با شنید صدای ناله ام لبخندی زد و انگشتش رو دراورد بعد بیست مین رسیدم خونه دستمو گرفت و بردم تو اتاق پرتم کرد رو تخت و دستام رو به تخت بست لباسمو تو تنم پاره کرد و گفت = بیب قرار نبود امشب زیاد درد بکشی ولی خودت خواستی بعد این حرف لباسای خودش رو دراورد جفتمون لخت بودیم که شروع کرد به دست کشید رو بدنم و بعد چند ثانیه یه تا انگشت واردم کرد و من از درد فقط ناله مبکردم بعدش دیکشو واردم کرد و من از درد فقط جیغ میکشیدم
(فردا صبح)
باخوردن نور خورشید به چشمام بیدار شدم تو بغل کوک بودم دردم کمتر شده بود
نظرتون؟
حمایت یادتون نره... :)
۶.۰k
۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.