غنچه یاس کبود
#غنچه_یاس_کبود
#قسمت_پانزدهم
🪴 آری، همان هایی که تو در خطاب به آن ها فرمودی:
⚪️ به راه صفین که می رفتید، دینتان پیش روی دنیایتان بود. ولی اکنون دنیایتان پیش روی دینتان است. شما اکنون میان دو کشته قرار دارید، کشته ای در صفین که بر او می گریید و کشته ای در نهروان که انتقام او را می طلبید.
⚪️ آن هایی که بازماندند، به عهد وفا نکردند و آن هایی که می گریند، شورشگر و عاصی ...
🌿 آری، همین افکار باعث خشم و دلسردی عبیدالله می شد و دو چیز او را سخت مضطرب کرده بود؛ اولی خبر اجابت نکردن مردم به دعوت امامشان و دیگری دسیسه ها و توطئه های معاویه و فریب های وی که از همان روزهای نخستین در لشکرش نفوذ کرده بود.
🌿 مثل شایعه ی شروع مذاکرات صلح امام حسن علیه السلام با معاویه.
🪴 زمزمه ها در سپاه زیاد شده بود ولوله ای به راه افتاده بود و فقط گروهی از یاران خاص بودند که مردم را به صبر و سکوت دعوت می کردند و از مردم تا رسیدن قاصد از مدائن مهلت می خواستند.
🌿 عبیدالله اگر می خواست از فرماندهی سپاه انصراف دهد و کار را به قیس بن سعد بسپارد، بسیار برای غرورش گران می آمد و او مستأصل مانده بود که چه کند.
🌿 نامه هایی از جانب معاویه که در آن این گونه نوشته شده بود:
🔴 حسن به زودی ناگزیر از صلح خواهد شد. برای تو بهتر است که تو شروع کنی نه این که تابع باشی...
🌿 و همچنین یک میلیون درهم پاداش برای خیانت وی به امامش قرار داده بود.
🪴 لحظات سخت و هولناکی برای عبیدالله بود؛ لحظاتی که روی یک تار مو حرکت می کرد. در زیر پایش آتش جهنم و رو به رویش بهشت قرار داشت. غرور و خودخواهی اش سنگینش کرده بود.
🌿 بار شکست قبلی از معاویه بر دوشش بسیار فشار می آورد و از طرفی بیم و ناامیدی از همراهی سپاهش پایش را لغزنده کرده بود و در آخر، نامه ی پیشنهاد معاویه چون ضربه ای کوچک بود که او را به قعر جهنم، مجبور به سقوط کرد و سرانجام او شبانه همراه دویست نفر از همراهانش به اردوگاه معاویه گریخت.
🌿 فضای اردوگاه از این خبر به هم ریخت و سپاه امام در حال متلاشی شدن بود؛ به خصوص وقتی خبر به مدائن، اردوگاه امام حسن علیه السلام رسید و بار یأس و ناامیدی را بر دوش بسیاری از سپاهیان گذاشت و پایه گذار بسیاری از خیانت های بعدی شد.
🌿 وقتی عبیدالله که این همه دلیل برای جنگ با معاویه داشت به او می پیوندد، چرا بقیه از وعده های معاویه عقب بمانند و جان خویشتن را به مخاطره اندازند؟
#یارب_به_فضل_واحسان_تغییرده_قضارا #و_أکثروا_الدعاء_بتعجیل_الفرج_فإن_ذلک_فرجکم #بخوان_دعای_فرج#فقط_حیدر_امیرالمومنین_است#حیا#حجاب#اللهم_لعن_سقیفه#اللهم_لعن_الجبت_و_الطا #ما_بیخیال_سیلی_مادر_نمیشویم #علی_علی
🆔@bagheban
#قسمت_پانزدهم
🪴 آری، همان هایی که تو در خطاب به آن ها فرمودی:
⚪️ به راه صفین که می رفتید، دینتان پیش روی دنیایتان بود. ولی اکنون دنیایتان پیش روی دینتان است. شما اکنون میان دو کشته قرار دارید، کشته ای در صفین که بر او می گریید و کشته ای در نهروان که انتقام او را می طلبید.
⚪️ آن هایی که بازماندند، به عهد وفا نکردند و آن هایی که می گریند، شورشگر و عاصی ...
🌿 آری، همین افکار باعث خشم و دلسردی عبیدالله می شد و دو چیز او را سخت مضطرب کرده بود؛ اولی خبر اجابت نکردن مردم به دعوت امامشان و دیگری دسیسه ها و توطئه های معاویه و فریب های وی که از همان روزهای نخستین در لشکرش نفوذ کرده بود.
🌿 مثل شایعه ی شروع مذاکرات صلح امام حسن علیه السلام با معاویه.
🪴 زمزمه ها در سپاه زیاد شده بود ولوله ای به راه افتاده بود و فقط گروهی از یاران خاص بودند که مردم را به صبر و سکوت دعوت می کردند و از مردم تا رسیدن قاصد از مدائن مهلت می خواستند.
🌿 عبیدالله اگر می خواست از فرماندهی سپاه انصراف دهد و کار را به قیس بن سعد بسپارد، بسیار برای غرورش گران می آمد و او مستأصل مانده بود که چه کند.
🌿 نامه هایی از جانب معاویه که در آن این گونه نوشته شده بود:
🔴 حسن به زودی ناگزیر از صلح خواهد شد. برای تو بهتر است که تو شروع کنی نه این که تابع باشی...
🌿 و همچنین یک میلیون درهم پاداش برای خیانت وی به امامش قرار داده بود.
🪴 لحظات سخت و هولناکی برای عبیدالله بود؛ لحظاتی که روی یک تار مو حرکت می کرد. در زیر پایش آتش جهنم و رو به رویش بهشت قرار داشت. غرور و خودخواهی اش سنگینش کرده بود.
🌿 بار شکست قبلی از معاویه بر دوشش بسیار فشار می آورد و از طرفی بیم و ناامیدی از همراهی سپاهش پایش را لغزنده کرده بود و در آخر، نامه ی پیشنهاد معاویه چون ضربه ای کوچک بود که او را به قعر جهنم، مجبور به سقوط کرد و سرانجام او شبانه همراه دویست نفر از همراهانش به اردوگاه معاویه گریخت.
🌿 فضای اردوگاه از این خبر به هم ریخت و سپاه امام در حال متلاشی شدن بود؛ به خصوص وقتی خبر به مدائن، اردوگاه امام حسن علیه السلام رسید و بار یأس و ناامیدی را بر دوش بسیاری از سپاهیان گذاشت و پایه گذار بسیاری از خیانت های بعدی شد.
🌿 وقتی عبیدالله که این همه دلیل برای جنگ با معاویه داشت به او می پیوندد، چرا بقیه از وعده های معاویه عقب بمانند و جان خویشتن را به مخاطره اندازند؟
#یارب_به_فضل_واحسان_تغییرده_قضارا #و_أکثروا_الدعاء_بتعجیل_الفرج_فإن_ذلک_فرجکم #بخوان_دعای_فرج#فقط_حیدر_امیرالمومنین_است#حیا#حجاب#اللهم_لعن_سقیفه#اللهم_لعن_الجبت_و_الطا #ما_بیخیال_سیلی_مادر_نمیشویم #علی_علی
🆔@bagheban
۳.۲k
۲۶ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.