تنها دوستت داشتم...
نه گلی برایت آوردم، نه #آغوش گرمی
تنها دوستت داشتم، پریشان و آشفته
تنها دوستت داشتم
و راضی بودم به رضای همین کلمات
که در هیئت شعری تازه کنارت باشند
مهربان نیستم؛ نبوده ام هرگز...
آدمی دوردست و ناچارم
که دستش به جایی نمیرسد،
و تسلی می دهد خودش را
به اینکه دستی که می نویسد
از دستی که نوازش میکند
سخاوت بیشتری دارد!
تو را دوست دارم
و ناتوانی این دستهای خسته
اندوهم را دو برابر می کند
تو را دوست دارم
و این عقربه های از کار افتاده
دوباره در شبانه روز
زمان دقیق مرگ ساعت را
نشانش می دهند.
#لیلا_کردبچه
#میان_جیوه_و_اندوه
تنها دوستت داشتم، پریشان و آشفته
تنها دوستت داشتم
و راضی بودم به رضای همین کلمات
که در هیئت شعری تازه کنارت باشند
مهربان نیستم؛ نبوده ام هرگز...
آدمی دوردست و ناچارم
که دستش به جایی نمیرسد،
و تسلی می دهد خودش را
به اینکه دستی که می نویسد
از دستی که نوازش میکند
سخاوت بیشتری دارد!
تو را دوست دارم
و ناتوانی این دستهای خسته
اندوهم را دو برابر می کند
تو را دوست دارم
و این عقربه های از کار افتاده
دوباره در شبانه روز
زمان دقیق مرگ ساعت را
نشانش می دهند.
#لیلا_کردبچه
#میان_جیوه_و_اندوه
۹.۴k
۰۶ شهریور ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.