قلبی شکست و دور برش را خدا گرفت
قلبی شکست و دور برش را خدا گرفت
نقاره می زنند مریضی شفا گرفت
دیدی که سنگ در دل آئینه را گرفت
دیدی که آب حاجت آئینه را گرفت
خورشید آمد و به ضریح تو سجده کرد
اینجا برای صبح خودش روشنا گرفت
پیغمبری رسید در این صحن پر ز نور
در هر رواق خلوت غار حرا گرفت
از آن طرف فرشته ای از آسمان رسید
پروانه وار گشت و سلام مرا گرفت
زیر پرش نهاد و به سمت خدا پرید
تقدیم حق نمود و سپس ارتقا گرفت
چشمی کنار این همه باور نشست و بعد
عکسی به یادگار از این صحنه ها گرفت
دارم قدم قدم به تو نزدیک می شوم
شعرم تمام فاصله ها را گرفت
دارم به سمت پنجره فولاد می روم
جایی که دل شکسته و مریضی شفاگرفت
نقاره می زنند مریضی شفا گرفت
دیدی که سنگ در دل آئینه را گرفت
دیدی که آب حاجت آئینه را گرفت
خورشید آمد و به ضریح تو سجده کرد
اینجا برای صبح خودش روشنا گرفت
پیغمبری رسید در این صحن پر ز نور
در هر رواق خلوت غار حرا گرفت
از آن طرف فرشته ای از آسمان رسید
پروانه وار گشت و سلام مرا گرفت
زیر پرش نهاد و به سمت خدا پرید
تقدیم حق نمود و سپس ارتقا گرفت
چشمی کنار این همه باور نشست و بعد
عکسی به یادگار از این صحنه ها گرفت
دارم قدم قدم به تو نزدیک می شوم
شعرم تمام فاصله ها را گرفت
دارم به سمت پنجره فولاد می روم
جایی که دل شکسته و مریضی شفاگرفت
۱.۶k
۰۱ آبان ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.