عشق اغیشته به خون
عشق اغیشته به خون )
پارت ۱۹۸
دخترک تنها خنده ای در دلش نسار میونشی کرد و ازش دور شد .. دختر خندید و لبش را گزید سپس دومین پست موز را جلو رها مدیر خشن گذاشت .. با خنده سمت دوستاش هجوم برد .. میونشی تند موز را خورد و سمت سطح اشغال رفت پوست موز را درونش انداخت و تند سر جایش هجوم برد تند تند میپرید... استرس باعث درد دلش هم میشد .. لبش را گزید .. صدا خشن مدیر از سمت دیگری سالن میآمد .. تا چرخید ولی با ظربع محکم ای که توسط دختره ایجاد شد میونشی برخورد بدی با زمین کرد .. افتاد رو زمین و آرنجش را گرفت اخی گفت و با بغض سر بند کرد تا حدی شوکه بود که متوجه نمیشد ..
این جو : دخترن احمق .. تو به جرعتی .. جلو رها پدرم پوست موز انداختی .. ها ..
میونشی شوکه نگاهش کرد .. دختره عصبی تر با چشم های قرمز سمتش هجوم برد و این با. سیلی محکمی دیگری زد که میونشی از شوکش بیرون نیومده بود .. موهایش به شدت تند با دست دخترک گرفته شد .. عصبی داد زد : میکشمت .. لعنتی ...
اشک های پی در پی میونشی جا ی شدن .. مین جی تند سمتش آمد و با یک دست کارانه باز محکم پخته عصبی رو از میونشی جدا کرد و با یک لگد تکواندو سمت دیگری سالن با دختره عصبی جارو شد ..
همه جمع شده بودن .. و این تهیونگ بود که با بدو سمت میونشی رفت و زل زد بهش : خوبی میونشی جواب بده لطفاً .. جواب بده ..
میونشی با موهای شلخته ای که از کش مو بیرون آمده بودن.. نیک است بوم زده صورتش قرمز بود ..
تهیونگ عصبی بلند شد و داد زد : کی جرعت این کارو کرده ... مدیر کل مدرسه سمتش تند و با جدیت گفت : سلام آقای کیم
تهیونگ اخم کرد : زر بزن کی جرعت این کارو کرده ها .. مدیر کل کمی با دستپاچگی گفت: راستش انگار خانم میونشی موز خورده بًـ...
تهیونگ وسط حرفش پرسید. : ببند دهنو .. یعنی چی که موز خورده این چه ربطی داره
مین جی : صبر داشته باش -خطاب به مدیر کل - و شما بگو ببینم چی شده
مدیر کل با لکنت مادر زاده گفت : رر..استض انگار پوست مموز روی ززمین افتاده .. بود و آقای مممدیر روش ..
جیمین دست تو جیب اول به مین جی نگاه کرد و بعد تهیونگ نفر سوم هم میونشی.. اخم هایش تو هم رفت و جدی گفت : اینجا چه خبره ؟
پارت ۱۹۸
دخترک تنها خنده ای در دلش نسار میونشی کرد و ازش دور شد .. دختر خندید و لبش را گزید سپس دومین پست موز را جلو رها مدیر خشن گذاشت .. با خنده سمت دوستاش هجوم برد .. میونشی تند موز را خورد و سمت سطح اشغال رفت پوست موز را درونش انداخت و تند سر جایش هجوم برد تند تند میپرید... استرس باعث درد دلش هم میشد .. لبش را گزید .. صدا خشن مدیر از سمت دیگری سالن میآمد .. تا چرخید ولی با ظربع محکم ای که توسط دختره ایجاد شد میونشی برخورد بدی با زمین کرد .. افتاد رو زمین و آرنجش را گرفت اخی گفت و با بغض سر بند کرد تا حدی شوکه بود که متوجه نمیشد ..
این جو : دخترن احمق .. تو به جرعتی .. جلو رها پدرم پوست موز انداختی .. ها ..
میونشی شوکه نگاهش کرد .. دختره عصبی تر با چشم های قرمز سمتش هجوم برد و این با. سیلی محکمی دیگری زد که میونشی از شوکش بیرون نیومده بود .. موهایش به شدت تند با دست دخترک گرفته شد .. عصبی داد زد : میکشمت .. لعنتی ...
اشک های پی در پی میونشی جا ی شدن .. مین جی تند سمتش آمد و با یک دست کارانه باز محکم پخته عصبی رو از میونشی جدا کرد و با یک لگد تکواندو سمت دیگری سالن با دختره عصبی جارو شد ..
همه جمع شده بودن .. و این تهیونگ بود که با بدو سمت میونشی رفت و زل زد بهش : خوبی میونشی جواب بده لطفاً .. جواب بده ..
میونشی با موهای شلخته ای که از کش مو بیرون آمده بودن.. نیک است بوم زده صورتش قرمز بود ..
تهیونگ عصبی بلند شد و داد زد : کی جرعت این کارو کرده ... مدیر کل مدرسه سمتش تند و با جدیت گفت : سلام آقای کیم
تهیونگ اخم کرد : زر بزن کی جرعت این کارو کرده ها .. مدیر کل کمی با دستپاچگی گفت: راستش انگار خانم میونشی موز خورده بًـ...
تهیونگ وسط حرفش پرسید. : ببند دهنو .. یعنی چی که موز خورده این چه ربطی داره
مین جی : صبر داشته باش -خطاب به مدیر کل - و شما بگو ببینم چی شده
مدیر کل با لکنت مادر زاده گفت : رر..استض انگار پوست مموز روی ززمین افتاده .. بود و آقای مممدیر روش ..
جیمین دست تو جیب اول به مین جی نگاه کرد و بعد تهیونگ نفر سوم هم میونشی.. اخم هایش تو هم رفت و جدی گفت : اینجا چه خبره ؟
- ۳۲۴
- ۰۸ دی ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط