لباس کوک که تنت بود رو دراوردی و پرتش کردی تو سطل زبالت..
لباس کوک که تنت بود رو دراوردی و پرتش کردی تو سطل زبالت..لباس خودتو پوشیدی جلوی اینه یه دستی به صورتت اوردی میخاستی بری بیرون از اتاق که دیدی لبتاب همچنان داره فیلم میگیره،،قطش کردی،،و رفتی بیرون بدون گوشیت
انقدر اصبی و ناراحت بودی که حتی یادت رفت دره خونت رو ببیندی
(کوک ویدیو)
برای بار ۱۰۰۰زنگ زدم بهش اما گوشیش خاموش بود،،،دیگه داشتم دیوونه میشدم
+اهعهع...لعنتییییی...جواب بده یجی کجای تو دخترررر
همین جوری مثله دیوونه ها تو اتاقم راه میرفتم
+ن...نه...چی اگه اتفاقی براش افتاده باشه..باید برم دمع خونش
کتمو پوشیدمو رفتم جلو خونش که دیدم در بازه
+چی؟؟؟در بازه
اروم رفتم تو و درو بستم خونه ی کوچیکی بود
+یجییییییی دختررر خونه ای؟؟؟؟
چشمم به یه اتاق افتاد که درش باز بودو خیلی بهم ریخته به نظر میومد،،،رفتم تو اتاق دیدم که همع ی وسایل هاش زمین خوردن بین وسایل ها چشمم به گوشیش افتاد وختی میخاستم برش دارم،،یه عالمه نوشته رو روی دیوار دیدم(برگه های پارت ۱۱)با خوندنه برگه ها چشمام از حلقه درومد
+یجی به من شک کرده بوده؟؟؟
وختی سرمو چرخوندم چشمم به لبتابش خورد وختی رو شنش کردم رمز نداشت
وختی رفتم سره گالریش چندید فیلم از خودش داشت،،،صندلی که افتاده بود رو بلد کرومو نشستم و از اول تا اخر فیلم هارو دیدم
(یونا ویدیو)
رفتم بیمارستان پیشه ممانم پشته شیشع ها بهش خیره شده بودم
_هیی...ممانی...دخترت..قاتله پسرتو پیدا کرد...هق...من میدونم اون عوضی کیه...هق..هق..او...ن...همون......هق..همون...پسریه که عاشق شدمم....هق......و..لی...من....عشقمو نصبت بهش...توی دلم..چال..میکنمو حق برادرمو میگیرم...ممانی...حق شو میگیرم....
اشکام رو پاک کردمو از اونجا دور شدم تا برم خونه
پارت ۱۹
انقدر اصبی و ناراحت بودی که حتی یادت رفت دره خونت رو ببیندی
(کوک ویدیو)
برای بار ۱۰۰۰زنگ زدم بهش اما گوشیش خاموش بود،،،دیگه داشتم دیوونه میشدم
+اهعهع...لعنتییییی...جواب بده یجی کجای تو دخترررر
همین جوری مثله دیوونه ها تو اتاقم راه میرفتم
+ن...نه...چی اگه اتفاقی براش افتاده باشه..باید برم دمع خونش
کتمو پوشیدمو رفتم جلو خونش که دیدم در بازه
+چی؟؟؟در بازه
اروم رفتم تو و درو بستم خونه ی کوچیکی بود
+یجییییییی دختررر خونه ای؟؟؟؟
چشمم به یه اتاق افتاد که درش باز بودو خیلی بهم ریخته به نظر میومد،،،رفتم تو اتاق دیدم که همع ی وسایل هاش زمین خوردن بین وسایل ها چشمم به گوشیش افتاد وختی میخاستم برش دارم،،یه عالمه نوشته رو روی دیوار دیدم(برگه های پارت ۱۱)با خوندنه برگه ها چشمام از حلقه درومد
+یجی به من شک کرده بوده؟؟؟
وختی سرمو چرخوندم چشمم به لبتابش خورد وختی رو شنش کردم رمز نداشت
وختی رفتم سره گالریش چندید فیلم از خودش داشت،،،صندلی که افتاده بود رو بلد کرومو نشستم و از اول تا اخر فیلم هارو دیدم
(یونا ویدیو)
رفتم بیمارستان پیشه ممانم پشته شیشع ها بهش خیره شده بودم
_هیی...ممانی...دخترت..قاتله پسرتو پیدا کرد...هق...من میدونم اون عوضی کیه...هق..هق..او...ن...همون......هق..همون...پسریه که عاشق شدمم....هق......و..لی...من....عشقمو نصبت بهش...توی دلم..چال..میکنمو حق برادرمو میگیرم...ممانی...حق شو میگیرم....
اشکام رو پاک کردمو از اونجا دور شدم تا برم خونه
پارت ۱۹
۱۵.۱k
۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.