سناریو و وانشات..بیا بهت بد نمیگذره:)قول میدم
موضوع:وقتی بهشون به شوخی میگین:من پسرم ولی عمل کردم .
کاراکترها:ران، دازای ، گوجو، مایکی،هانما، دراکن،تاکمیچی،کوکو،ایزانا
*جهت فانی بودن*
___________________________________________________________♡
ران:ران بچم داشت چایی میخورد و تلوزیون میدید که شما رفتید جلود نشستید کنارش و گفتید:ران من یک چیزی باید بهت بگم من..من
ران:من؟
شما:من یک پسرم که تغییر جنسیت دادم
ران:آها*حواسش به تلوزیونه*
شما: /=
ران: هااااااااا یعنی .. یعنی من بدون اینکه بخوام گی بودم یعنی من یک ..یک.. پسر *ران غش کرد*
شما:عه این چرا غش کرد ریندو کجایی بیای ببینی برادر داره سکته میکنه
*اگه بفهمین دیالوگ کیه فالو میشین اونم نفر اول*
دازای: این بچه داشت بانداژ هاش رو دور خودش میبست که با چیزی که شما گفتید نه بلکه پشمای خودش پیمای بانداژ هاشم ریخت و تا دو ساعت توی شوک بود و شما هی چایی نبات بهش میدادید و میگفتید که شوخی بود.
گوجو:داستان از این قرار که ات خانوم ما وقتی دید گوجو انقدر کرم میریزه چرا اون کرم نریزه؟پس تصمیم گرفت به شوخی بگه من پسرم و جنسیتم رو با عمل عوض کردم. ات رفت خونه و گوجو رو دید که داره شیرینی میخوره و فیلم باب اسفنجی میبینه. تو رفتی وقتی اینو گفتی بچه انقدر تو شوک رفت که فقط میگفت: یعنی .. من ... یک پسر رو.. ننه کمکم کننن
مایکی:این مایکی شکست ناپذیر ما سر چیزی که گفتی افسردگی ابدیت گرفت فقط همین رو میتونم بگم حالا شما هر چقدر بخواین بگین شوخی بود حالا هی بگین شوخی بود
هانما :این بشر دراز وقتی اینو گفتید اونم صداش رو زنونه کرد و گفت :منم زنم ولی تغییر جنسیت دادم
و ات ما که جارو به دست در کوچه مادر گربه کیساکی دنبال زرافه دراز میگشت
دراکن:........منتظر اینی که بگم نخیر برو گمشو وگرنه میگم اما بیاد تو خوابتاااا
تاکمیچی:هیناااا کجایی دارن آقایی رو میبرننننن
برو گمشو کیشه کیشه
ایزانا:این ایزانای ما وقتی اینو گفتید گفت که یعنی الان من سال ها با یک پادشاه دیگه زندگی میکردم؟ کاکوچوووو کمککککککک
______________________________________________________
ببخشید اگه بد شد ولی تمام تلاشم رو کردم:)♡
بهم بگین اگه درخواست داشتید و لطفا حمایت کنید تا من بیشتر پارت بدم فلننننن
کاراکترها:ران، دازای ، گوجو، مایکی،هانما، دراکن،تاکمیچی،کوکو،ایزانا
*جهت فانی بودن*
___________________________________________________________♡
ران:ران بچم داشت چایی میخورد و تلوزیون میدید که شما رفتید جلود نشستید کنارش و گفتید:ران من یک چیزی باید بهت بگم من..من
ران:من؟
شما:من یک پسرم که تغییر جنسیت دادم
ران:آها*حواسش به تلوزیونه*
شما: /=
ران: هااااااااا یعنی .. یعنی من بدون اینکه بخوام گی بودم یعنی من یک ..یک.. پسر *ران غش کرد*
شما:عه این چرا غش کرد ریندو کجایی بیای ببینی برادر داره سکته میکنه
*اگه بفهمین دیالوگ کیه فالو میشین اونم نفر اول*
دازای: این بچه داشت بانداژ هاش رو دور خودش میبست که با چیزی که شما گفتید نه بلکه پشمای خودش پیمای بانداژ هاشم ریخت و تا دو ساعت توی شوک بود و شما هی چایی نبات بهش میدادید و میگفتید که شوخی بود.
گوجو:داستان از این قرار که ات خانوم ما وقتی دید گوجو انقدر کرم میریزه چرا اون کرم نریزه؟پس تصمیم گرفت به شوخی بگه من پسرم و جنسیتم رو با عمل عوض کردم. ات رفت خونه و گوجو رو دید که داره شیرینی میخوره و فیلم باب اسفنجی میبینه. تو رفتی وقتی اینو گفتی بچه انقدر تو شوک رفت که فقط میگفت: یعنی .. من ... یک پسر رو.. ننه کمکم کننن
مایکی:این مایکی شکست ناپذیر ما سر چیزی که گفتی افسردگی ابدیت گرفت فقط همین رو میتونم بگم حالا شما هر چقدر بخواین بگین شوخی بود حالا هی بگین شوخی بود
هانما :این بشر دراز وقتی اینو گفتید اونم صداش رو زنونه کرد و گفت :منم زنم ولی تغییر جنسیت دادم
و ات ما که جارو به دست در کوچه مادر گربه کیساکی دنبال زرافه دراز میگشت
دراکن:........منتظر اینی که بگم نخیر برو گمشو وگرنه میگم اما بیاد تو خوابتاااا
تاکمیچی:هیناااا کجایی دارن آقایی رو میبرننننن
برو گمشو کیشه کیشه
ایزانا:این ایزانای ما وقتی اینو گفتید گفت که یعنی الان من سال ها با یک پادشاه دیگه زندگی میکردم؟ کاکوچوووو کمککککککک
______________________________________________________
ببخشید اگه بد شد ولی تمام تلاشم رو کردم:)♡
بهم بگین اگه درخواست داشتید و لطفا حمایت کنید تا من بیشتر پارت بدم فلننننن
۵.۴k
۱۰ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.