موضوع:اگه جلو چشماشون خودکشی کنی
موضوع:اگه جلو چشماشون خودکشی کنی
کاراکتر ها :ران هایتانی
_____________________________________♡
ران هایتانی: از زبان بنده: ا/ت با ران دعوا کرده بود و ران بهش گفت که آرزوم اینه مرگت رو جلو چشمام ببینم . اما آیا این حرف واقا از ته دل بود؟شاید آره شایدم نه، ولی حسی که ا/ت از اون حرف گرفت قابل گفتن نیست (ولی من میگم)
از زبان ا/ت :چی.. یعنی چی.. ران گفت بمیریم ؟ نه شاید هق..هق..اشتباه شنیدم.
یک دفعه صدای در اومد .. ران رفت بیرون هق چرا ..چراااا؟
کل خونه وسایل داغون شده بود. دیگه نمیتونم دیگه نمیتونم
باشه اگه ران میخواد جلو چشاش بمیرم میمیرم.
از زبان ران: واییییییییییی چیکار کردم الان حالش خوبه؟ چرا زنگ رو جواب نمیده ؟ باید برم خونه نکنه بلایی سر خودش اورده؟ نه ..نه .....امکان هق..ندا..هق نداره *رسیدن به خونه*
از زبان ا/ت :
تفنگ تو دستم نمیدونم هق هق.. ران میاد یا نه؟ یعنی قراره الان چیکار کنه میگه وایسا یا ها صدای در هه پس اومد . رفتم از قبل حموم و لباس سفیدم رو پوشیدم و منتظر موندم تا ران در رو باز کنه اما انتظار نداشتم در رو بشکونه اومد تو اما .. اما گریه کرده بود؟ وقتی دستم تفنگ رو دید گفت :هق.. ا/ت اون تفنگ رو بزار کنار خطر داره
ولی من دیگه صبرم تموم شده بود . با داد گفتم:نه نمیخوام
از زبون نویسنده
ران اومد سمت ا/ت اما آیا تونست عشقش رو نجات بده ؟
ا/ت داد میزد ولم کن و ران رو پرت کرد یک تیر وسط قلبش زد و افتاد روی زمین و اون قلب دیگه نزد.
خون های معشوقه ران روی صورتش ریخته بود . ران نمیتونست بفهمه چرا؟ چرا؟ بخاطر یک حرف مسخره کسی که دیوانه وار عاشقش بود رو از دست داد. ران رفت و بدن سرد ات رو بلند کرد و و بغلش کرد و داد زد:میشه بیدار شی و باز منو چشم تشکیل صدا کنی:)؟
کاراکتر ها :ران هایتانی
_____________________________________♡
ران هایتانی: از زبان بنده: ا/ت با ران دعوا کرده بود و ران بهش گفت که آرزوم اینه مرگت رو جلو چشمام ببینم . اما آیا این حرف واقا از ته دل بود؟شاید آره شایدم نه، ولی حسی که ا/ت از اون حرف گرفت قابل گفتن نیست (ولی من میگم)
از زبان ا/ت :چی.. یعنی چی.. ران گفت بمیریم ؟ نه شاید هق..هق..اشتباه شنیدم.
یک دفعه صدای در اومد .. ران رفت بیرون هق چرا ..چراااا؟
کل خونه وسایل داغون شده بود. دیگه نمیتونم دیگه نمیتونم
باشه اگه ران میخواد جلو چشاش بمیرم میمیرم.
از زبان ران: واییییییییییی چیکار کردم الان حالش خوبه؟ چرا زنگ رو جواب نمیده ؟ باید برم خونه نکنه بلایی سر خودش اورده؟ نه ..نه .....امکان هق..ندا..هق نداره *رسیدن به خونه*
از زبان ا/ت :
تفنگ تو دستم نمیدونم هق هق.. ران میاد یا نه؟ یعنی قراره الان چیکار کنه میگه وایسا یا ها صدای در هه پس اومد . رفتم از قبل حموم و لباس سفیدم رو پوشیدم و منتظر موندم تا ران در رو باز کنه اما انتظار نداشتم در رو بشکونه اومد تو اما .. اما گریه کرده بود؟ وقتی دستم تفنگ رو دید گفت :هق.. ا/ت اون تفنگ رو بزار کنار خطر داره
ولی من دیگه صبرم تموم شده بود . با داد گفتم:نه نمیخوام
از زبون نویسنده
ران اومد سمت ا/ت اما آیا تونست عشقش رو نجات بده ؟
ا/ت داد میزد ولم کن و ران رو پرت کرد یک تیر وسط قلبش زد و افتاد روی زمین و اون قلب دیگه نزد.
خون های معشوقه ران روی صورتش ریخته بود . ران نمیتونست بفهمه چرا؟ چرا؟ بخاطر یک حرف مسخره کسی که دیوانه وار عاشقش بود رو از دست داد. ران رفت و بدن سرد ات رو بلند کرد و و بغلش کرد و داد زد:میشه بیدار شی و باز منو چشم تشکیل صدا کنی:)؟
۱۰.۰k
۰۸ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.