شب ب شب منتظر قاصد میمانم

شب بـہ شب منتظر قاصدڪے میمانم
تا خبر از تو رساند بـہ تنِ بے جانم

پنجرہ بازشد اما قاصدڪ پَرپَر بود...
دل من ماند و دو چشمان پُر از بارانم
‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎
دیدگاه ها (۲)

با تـو بودن را فقط شبها به رویا دیده امکاش امشب خواب من تنها...

دلبرا،خورشید تابانذرّه‌ای از روی توستاهل دل را قبله، محرابِ ...

بزﺭﮒ ﮐﺴﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ :ﻗﻠﺒﺶ ﮐﻮﺩﮐﺎﻧﻪﻗﻬﺮﺵ ﺑﯽ ﮐﯿﻨﻪﺩﺭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺑﯽ ﺍﺩ...

در من تو تکثیر شده ای بمثابه ی قلمه ای جوان بر تنه ی خشک درخ...

از سر شب که از این کوچه گذر داشته‌ایبا خودت چند سبد عطر مگر ...

فرزانه صیاد

---Royal Veil — Part 7: سکوت زیر صدای پیانوشب بعد از بازگشت ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط