پارت13
پارت13
#زندگی_باتو
صبح بیدار شدم
با صورت زیبای جیمین روبه رو شدم
دستمو گذاشتم رو شکممو زیر لب گفتم
ا. ت:از نظر توعم بابایی خیلی خوشگله نه؟
جیمین:ولی مامانش خوشگل تره
ا. ت:ب... بیداری
جیمین:اوهوم اوهوم
بیا امروز بریم تا وضعیت بیبی کوچولومونو چک کنیم
ا. ت:ایده ی خیلی خوبیه
رفتیم صبحونه خوردیم
جیمین نمیزاست یه قدم خودم بردارم
رفتیم آماده شدیم
میخواستم از پله ها بیام پاییین
که
جیمین:نههههههه داری چیکار میکنی
اومد برآید استایل بغلم کرد
بردم پایین
ا. ت:بچه که نیستم
جیمین:ولی بچه که داری تو شکمت
ا. ت:درسته
ولی تو خسته میشی
جیمین:مهم نیست
یه خاطر بچم جونمم میدم
و خلاصه رفتیم دکتر
&خودتون رو تغویت کنید
و مراقب خودتون باشید
فعلا وضعیت نرماله
(_علامت جیمین+علامت ا. ت&علامت دکتر)
+وای آقای دکتر اسم مراقبت نیارید
که همین الانشم همسرم منو کشت
_عهههه ا. ت من برا اون بیبی کوشوووولوو میگم
&مراقبت خوبه
ولی زیاد از حدم نه
_من نرمال مراقبشم
+عاره جونه عممممممت
_راس میگم
بعدم رفتیم کلی دور دور
خوشگذرونی اینا
(دیگه گشادیم میا بنویسم.. شما میرید خوشگذرونی چیکار میکنید... اینام همون کارو کردن)
و رسیدیم خونه
ا. ت:اخیشششش وقته خوابییییدنه
جیمین:حیف که اون بچه تو شکمته
وگرنه حسابتو میرسیدم
ا. ت:خداروششششششکر
وگرنه به چخ میرفتم
دیگه نمیتونم درد بکششششم
جیمین:خنده*
و خوابیدن دیگه
پرش به روز عروسی
بچه ها با اینکه شرطا نرسید ولی پارت بعدی رو گذاشتم
میبینید من چقدر مهربونم😇😘😅
شرط برای پارت بعدی
کم میزارم
۳فالو
۱۰لایک
۱۰کامنت
#زندگی_باتو
صبح بیدار شدم
با صورت زیبای جیمین روبه رو شدم
دستمو گذاشتم رو شکممو زیر لب گفتم
ا. ت:از نظر توعم بابایی خیلی خوشگله نه؟
جیمین:ولی مامانش خوشگل تره
ا. ت:ب... بیداری
جیمین:اوهوم اوهوم
بیا امروز بریم تا وضعیت بیبی کوچولومونو چک کنیم
ا. ت:ایده ی خیلی خوبیه
رفتیم صبحونه خوردیم
جیمین نمیزاست یه قدم خودم بردارم
رفتیم آماده شدیم
میخواستم از پله ها بیام پاییین
که
جیمین:نههههههه داری چیکار میکنی
اومد برآید استایل بغلم کرد
بردم پایین
ا. ت:بچه که نیستم
جیمین:ولی بچه که داری تو شکمت
ا. ت:درسته
ولی تو خسته میشی
جیمین:مهم نیست
یه خاطر بچم جونمم میدم
و خلاصه رفتیم دکتر
&خودتون رو تغویت کنید
و مراقب خودتون باشید
فعلا وضعیت نرماله
(_علامت جیمین+علامت ا. ت&علامت دکتر)
+وای آقای دکتر اسم مراقبت نیارید
که همین الانشم همسرم منو کشت
_عهههه ا. ت من برا اون بیبی کوشوووولوو میگم
&مراقبت خوبه
ولی زیاد از حدم نه
_من نرمال مراقبشم
+عاره جونه عممممممت
_راس میگم
بعدم رفتیم کلی دور دور
خوشگذرونی اینا
(دیگه گشادیم میا بنویسم.. شما میرید خوشگذرونی چیکار میکنید... اینام همون کارو کردن)
و رسیدیم خونه
ا. ت:اخیشششش وقته خوابییییدنه
جیمین:حیف که اون بچه تو شکمته
وگرنه حسابتو میرسیدم
ا. ت:خداروششششششکر
وگرنه به چخ میرفتم
دیگه نمیتونم درد بکششششم
جیمین:خنده*
و خوابیدن دیگه
پرش به روز عروسی
بچه ها با اینکه شرطا نرسید ولی پارت بعدی رو گذاشتم
میبینید من چقدر مهربونم😇😘😅
شرط برای پارت بعدی
کم میزارم
۳فالو
۱۰لایک
۱۰کامنت
۵.۰k
۱۵ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.